نیروی مصرف شده

نیروی مقاوم

نیروی ناشی از حرکت

نیروی نظامی

نیروی هوایی

نیروی پایداری

نیروی پرتاب

نیروی پیچشی

نیروی چیزی را گرفتن

نیروی کهربایی

نیروی گرفتن

نیروی گشتاوری

<hr> مترادف نیز : ایضاً، باز، هم، همان، همچنین

مترادف نیز : ایضاً، باز، هم، همان، همچنین

نیز

<hr> مترادف نیزار : بیشه، بیشه زار، نیستان

مترادف نیزار : بیشه، بیشه زار، نیستان

نیزار

نیزن

<hr> مترادف نیزه : خنجر، دشنه، رمح، زوبین، شمشیر

مترادف نیزه : خنجر، دشنه، رمح، زوبین، شمشیر

نیزه

نیزه انداز

نیزه ای

نیزه بازی سواره

نیزه دار

نیزه دسته چوبی

نیزه دستی سبک

نیزه زدن

نیزه زن

نیزه سه شاخه

نیزه مانند

نیزه ماهی

نیزه ماهیگیری

<hr> مترادف نیست : تلف، زایل، قلع وقمع، محو، مضمحل، معدوم، منهدم، نابود، نیستی، هلاک

مترادف نیست : تلف، زایل، قلع وقمع، محو، مضمحل، معدوم، منهدم، نابود، نیستی، هلاک

نیست

<hr> مترادف نیستان : بیشه زار، غابه، نیزار

مترادف نیستان : بیشه زار، غابه، نیزار

نیستان

<hr> مترادف نیستی : اضمحلال، تباهی، زوال، عدم، فقر، فنا، لاوجود، مرگ، نابودی، نبود، نیست، هلاکت <hr> متضاد نیستی : هستی

مترادف نیستی : اضمحلال، تباهی، زوال، عدم، فقر، فنا، لاوجود، مرگ، نابودی، نبود، نیست، هلاکت متضاد نیستی : هستی

نیستی

<hr> مترادف نیش : نشتر، نیشتر، زخم، نوک <hr> متضاد نیش : نوش

مترادف نیش : نشتر، نیشتر، زخم، نوک متضاد نیش : نوش

نیش

نیش افتاب

نیش حشرات

نیش زدن

نیش زن یا گازگیر

نیش مار

نیش وا کردن

نیش کلام

نیش کک

<hr> مترادف نیشتر : نشتر، نیش

مترادف نیشتر : نشتر، نیش

نیشتر

نیشتر زدن

نیشتر مانند

نیشخند

نیشخند زدن

<hr> مترادف نیشدار : اهانت آمیز، تند، زننده، کنایه آمیز، گزنده

مترادف نیشدار : اهانت آمیز، تند، زننده، کنایه آمیز، گزنده

واژه های حرف "ن" - مترادف و متضاد