مترادف و متضاد

هره خاک ریز

هروئین

<hr> مترادف هرچند : اگرچه، ولو

مترادف هرچند : اگرچه، ولو

هرچند

هرچه

هرکاره

هرکجا

هرکدام

هرکس

هرکه

هرکول

هرگاه

<hr> مترادف هرگز : ابداً، اساساً، اصلاً، به هیچوجه، حاشا، مباد، مبادا، معاذالله، هیچگاه، هیچوقت

مترادف هرگز : ابداً، اساساً، اصلاً، به هیچوجه، حاشا، مباد، مبادا، معاذالله، هیچگاه، هیچوقت

هرگز

هرگز دیگر

هرگونه

هریک

<hr> مترادف هزار : الف، بلبل، عندلیب، هزاردستان | بلبل، عندلیب، هزاردستان

مترادف هزار : الف، بلبل، عندلیب، هزاردستان | بلبل، عندلیب، هزاردستان

هزار

هزار در هزار

هزار دلا ر

هزار سال

هزار ساله

هزار عدد

هزار متر

هزار میلیون

هزار ولت

هزار گرم

هزارآوا

هزاربرگ

هزارتایی

<hr> مترادف هزاردستان : بلبل، زندخوان، عندلیب، هزار، هزارآوا

مترادف هزاردستان : بلبل، زندخوان، عندلیب، هزار، هزارآوا

هزاردستان

هزارم

هزارم ثانیه

هزارمین سال

هزاره

هزاره ای

هزاره برجسته

هزارها

هزارپا

<hr> مترادف هزال : بذله گو، شوخ، لطیفه پرداز، لطیفه گو، لوده، هزل گو <hr> متضاد هزال : جدی

مترادف هزال : بذله گو، شوخ، لطیفه پرداز، لطیفه گو، لوده، هزل گو متضاد هزال : جدی

هزال

<hr> مترادف هزل : بذله گویی، جوک، شوخی، طیبت، ظرافت، لاع، لافی، لطیفه، لودگی، مزاح، مسخرگی، مسخره، مطایبه، هجا، هجو <hr> برابر پارسی : شوخی، یاوه

مترادف هزل : بذله گویی، جوک، شوخی، طیبت، ظرافت، لاع، لافی، لطیفه، لودگی، مزاح، مسخرگی، مسخره، مطایبه، هجا، هجو برابر پارسی : شوخی، یاوه

هزل

هزلی

هزلیات

<hr> مترادف هزیمت : تاروماری، شکست، عقب نشینی، فرار، گریز، هزم <hr> برابر پارسی : گریختن، پراکندگی

مترادف هزیمت : تاروماری، شکست، عقب نشینی، فرار، گریز، هزم برابر پارسی : گریختن، پراکندگی

هزیمت

هزیمت کردن

<hr> مترادف هزینه : خرج، خرجی، مخارج، صرف، مصرف، انفاق، نفقه، خزانه، خزینه <hr> متضاد هزینه : دخل

مترادف هزینه : خرج، خرجی، مخارج، صرف، مصرف، انفاق، نفقه، خزانه، خزینه متضاد هزینه : دخل

واژه های حرف "ه" - مترادف و متضاد