صفحه اصلی
فارسی به عربی
واژه های حرف "ب" - فارسی به عربی
باد(درعضوی از بدن)
بادام زمینی
بادامک
بادامی
باداور
بادبادک کاغذ هوایی غلیوا
بادبادک کاغذهوایی () غلیوا
بادبان
بادبان بند
بادبان سه گوش جلو کشتی
بادبان عمده دگل جلو کشتی
بادبان پایین
بادبزن
بادتند وشدید
بادخور
بادخور کردن
بادخورده کردن
باددار
باددرسر
بادریچه بستن
بادزدگی
بادزن
بادست انجام شده
بادست عمل کردن
بادست وپا بالا رفتن
بادست پاچگی
بادست کاری را انجام دادن
بادشدید توام بابرف
بادشمال یاشمال شرقی
بادقت
بادقت بحث کردن
بادقت شرح دادن
بادقت نگاه کردن
بادلیری و رشادت باامری مواجه شدن
بادملا یم
بادموسمی
بادناگهانی
بادنجان
باده
باده نوشی بسلا متی کسی
بادهان بسته خندیدن
بادوام
بادپا
بادکردن
بادکرده
بادکردگی
بادکش
بادکل مجهز کردن
بیشتر