صفحه اصلی
فارسی به عربی
واژه های حرف "ب" - فارسی به عربی
بازتابیدن
بازجویى
بازجویی
بازجویی کردن
بازجویی کردن(در)
بازخانه
بازخریدن
بازخورد
بازداشت
بازداشت نمود
بازداشتن
بازداشتن(کسی ازامری)
بازداشتگاه بدهکاران وجنایتکاران
بازده
بازدید
بازدید أدواری
بازدید ادواری
بازدید کردن
بازرس
بازرس مطبوعات و نمایشها
بازرسى کرد
بازرسی
بازرسی کردن
بازرسی کلی
بازرگان
بازرگانی
بازمانده کردن
بازماندگی
بازنده
بازنشسته
بازنشسته کردن یا شدن
بازنمود کردن
بازنو کردن
بازنگرى
بازنگری در قانون اساسی
بازنگری درقانون اساسی
بازنگری لایحه
بازهم
بازو
بازو بسته شونده
بازوبند
بازور
بازور خارج شدن
بازور خارج شدن (مثل گلوله از تفنگ)
بازور وفشارپرکردن
بازور کشیدن
بازورکشیدن
بازوچه
بیشتر