صفحه اصلی
فارسی به عربی
واژه های حرف "ج" - فارسی به عربی
جای بلند و برامدگی
جای بلند وبرامدگی
جای خالی
جای خوک یا گراز
جای خوک یاگراز
جای دادن
جای دور افتاده
جای دورافتاده
جای دیگر
جای راننده کامیون
جای زخم
جای زخم در صورت
جای زخم یا سوختگی
جای سایه دار
جای شراب انداختن
جای شستشوی بدن درحمام
جای شلوغ و پرفعالیت
جای شمع
جای شمع (درشمعدان)
جای ضربت
جای عکس
جای غله خیز
جای فروش اذوقه و نوشابه
جای لوکوموتیوران
جای محکوم یا زندانی در محکمه
جای مرتفع
جای مقدس
جای مهر
جای نخست را در … به خود اختصاص داد
جای ننوشته
جای نگین
جای وقوع
جای ویژه
جای ویژه زندانی در محکمه
جای پا
جای پاک شدگی
جای پرپیچ وخم
جای پیدایش
جای چیزی را عوض کردن
جای کار وپر قیل وقال
جای کاغذ یا اسکناس پول
جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه
جای گرفت در
جای گزین شدن
جایز الخطا
جایزالخطا بودن
جایزه
جایگاه
بیشتر