صفحه اصلی
فارسی به عربی
واژه های حرف "ک" - فارسی به عربی
کلمه پسوندیست بمعنی راه و روش و طریقه و جنبه و عاقل
کلنگ
کلنگ دو سر
کلنگ دوسر
کلنگ زدن و
کلنگ زدن و(به)
کلنگ ساخت را بر زمین زد
کلنی
کله
کله خشک
کله شق
کله قند
کلوخ
کلوخ کوب
کلوخه
کلوچه
کلوچه خشک
کلوچه قیمه دار یا میوه دارکه سرخ کنند
کلوچه میوه دارپای
کلوچه پز
کلوچه کوچک
کلوچه گوشت پیچ
کلوچه یا نان پخته شده در قالب های دو پارچه اهنی
کلک
کلکسیون
کلی
کلیت
کلیت بخشیدن
کلید
کلید در خانه
کلید درخانه
کلید کلون در
کلیسا
کلیساهایی که سالن دراز دارند
کلیسای جامع
کلیسای کوچک
کلیسایی
کلیشه
کلیشه زدن
کلیشه کردن
کلیمی
کلیه
کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند
کم
کم اب
کم ارزش
کم ارزش قلمداد کردن
بیشتر