fenbank

fenberry

<hr> معنی : پرچین، شمشیر بازی، چپر، خریدار مال دزدی، محجر، طارمی، حصار، دیوار، خاکریز، پناه دادن، نرده کشیدن، حفظ کردن، شمشیر بازی کردن، نرده دار کردن <hr> معانی دیگر : (در اصل) حفاظ، دفاع، جلوگیر، نرده، دیواره (فلزی یا چوبی یا از گیاه)، سنگ چین، باره، پکوک، تارم، تارمی، سیبه، سیبا، (بیشتر با : in و off) نرده کشیدن (دور چیزی)، (با نرده) محدود کردن، تارم بندی کردن، مجزا کردن، منزوی کردن، احاطه کردن یا شدن، (با : with) جواب درست ندادن، (در دادن پاسخ) تعلل کردن، طفره رفتن، گریزگری کردن، مال خر، کسی که مال دزدی خرید و فروش می کند، محل خرید و فروش اموال مسروقه، (قدیمی) جاخالی دادن، دفاع کردن، پدفند کردن، مال دزدی را خرید و فروش کردن، سپر

معنی : پرچین، شمشیر بازی، چپر، خریدار مال دزدی، محجر، طارمی، حصار، دیوار، خاکریز، پناه دادن، نرده کشیدن، حفظ کردن، شمشیر بازی کردن، نرده دار کردن معانی دیگر : (در اصل) حفاظ، دفاع، جلوگیر، نرده، دیواره (فلزی یا چوبی یا از گیاه)، سنگ چین، باره، پکوک، تارم، تارمی، سیبه، سیبا، (بیشتر با : in و off) نرده

fence

fence diagram

fence door

fence effect

fence line

fence lizard

fence maker

<hr> ورزش : مبارزه شمشیربازان با امتیاز یکسان براى برنده شدن

ورزش : مبارزه شمشیربازان با امتیاز یکسان براى برنده شدن

fence off

fence rail

fence raising

fence sitter

fence-sitter

fenced

fenced city

fenceful

<hr> بی پناه، بی حفاظ، بی حصار

بی پناه، بی حفاظ، بی حصار

fenceless

fencelessness

fencelet

fencelike

fenceline community

fenceplay

fencepost

fencepost error

<hr> معنی : شمشیر باز <hr> معانی دیگر : شمشیرباز

معنی : شمشیر باز معانی دیگر : شمشیرباز

fencer

fencerow

fencers

fences

fenchel

fenchene

fenchol

fenchone

<hr> (اسکاتلند) قابل دفاع، پدفندپذیر، قادر به دفاع، مناسب برای نرده کشی، قابل دفاع

(اسکاتلند) قابل دفاع، پدفندپذیر، قادر به دفاع، مناسب برای نرده کشی، قابل دفاع

fencible

fencibles

<hr> معنی : دفاع، نرده، حصار، محجر، ششمشیر بازی <hr> معانی دیگر : شمشیربازی، نرده کشی، نرده بندی، سیبه کشی

معنی : دفاع، نرده، حصار، محجر، ششمشیر بازی معانی دیگر : شمشیربازی، نرده کشی، نرده بندی، سیبه کشی

fencing

<hr> معنی : خریدار مال دزدی

fencing cully

fencing mask

fencing material

fencing off

fencing stick

fencing team

fencings

fencooperite

<hr> معنی : دفع کردن، دور کردن یا دفاع کردن <hr> معانی دیگر : (با جاخالی دادن و غیره) دفاع کردن، پدفند کردن، کنار زدن، پس زدن، حفظ کردن، مقاومت کردن، دور کردن باoff یاaway دفاع کردن، تکفل معاش

معنی : دفع کردن، دور کردن یا دفاع کردن معانی دیگر : (با جاخالی دادن و غیره) دفاع کردن، پدفند کردن، کنار زدن، پس زدن، حفظ کردن، مقاومت کردن، دور کردن باoff یاaway دفاع کردن، تکفل معاش

fend

fend for

<hr> از عهده برآمدن، (بدون کمک) به کار خود ادامه دادن، گلیم خود را از آب بیرون کشیدن

از عهده برآمدن، (بدون کمک) به کار خود ادامه دادن، گلیم خود را از آب بیرون کشیدن

واژه های حرف "f"