laryngemphraxis

laryngendoscope

larynges

laryngismal

laryngitic

<hr> معنی : التهاب حنجره، اماس خشک نای <hr> معانی دیگر : (پزشکی) نایسر تبسی، خشک نای تبسی، لارنژیت، خروسک، طب اماس خشک نای

معنی : التهاب حنجره، اماس خشک نای معانی دیگر : (پزشکی) نایسر تبسی، خشک نای تبسی، لارنژیت، خروسک، طب اماس خشک نای

laryngitis

laryngo tracheoscopy

laryngo-

laryngocentesis

laryngofission

laryngofissure

laryngograph

laryngologic

<hr> وابسته به حنجره شناسى، مبنى بر علم حنجره شناسى

وابسته به حنجره شناسى، مبنى بر علم حنجره شناسى

laryngological

laryngologist

<hr> (بخشی از پزشکی که با حنجره و بیماری های آن سر و کار دارد) خشک نای شناسی، حنجره شناسی، طب حنجره شناسی، خشک نای شناسی

(بخشی از پزشکی که با حنجره و بیماری های آن سر و کار دارد) خشک نای شناسی، حنجره شناسی، طب حنجره شناسی، خشک نای شناسی

laryngology

laryngomalacia

laryngometry

laryngoparalysis

laryngopathy

laryngopharyngeal

laryngopharyngectomy

laryngopharyngitis

laryngopharynx

laryngophony

laryngophthisis

laryngoplasty

laryngoplegia

laryngorrhagia

laryngorrhea

<hr> معنی : دستگاه مخصوص معاینه حنجره <hr> معانی دیگر : (دستگاهی که با آن درون حنجره را می بینند) خشک نای نما، خشک نای بین، لارنگوسکپ، حنجره بین

معنی : دستگاه مخصوص معاینه حنجره معانی دیگر : (دستگاهی که با آن درون حنجره را می بینند) خشک نای نما، خشک نای بین، لارنگوسکپ، حنجره بین

laryngoscope

laryngoscopic

laryngoscopical

laryngoscopically

laryngoscopies

<hr> (پزشکی) خشک نای نمایی، خشک نای بینی، حنجره بینی

(پزشکی) خشک نای نمایی، خشک نای بینی، حنجره بینی

laryngoscopy

laryngospasm

laryngostasis

laryngostomy

laryngostroboscope

laryngotome

laryngotomies

<hr> خشک ناى برى، خرخره برى

laryngotomy

laryngotracheal

laryngotracheitis

laryngotracheobronchitis

laryngotracheotomy

<hr> معنی : خرخره، حنجره، حلقوم، خشک نای <hr> معانی دیگر : (انسان و بیشتر مهره داران) خشک نای، نایسر

معنی : خرخره، حنجره، حلقوم، خشک نای معانی دیگر : (انسان و بیشتر مهره داران) خشک نای، نایسر

واژه های حرف "l"