oocystis

oocysts

<hr> (رویان شناسی) تخمک - یاخته

(رویان شناسی) تخمک - یاخته

oocyte

oocyte cryopreservation

oocyte yield

oocytes

oodlc

<hr> <b>معنی</b> : توده <hr> <b>معانی دیگر</b> : (عامیانه) بسیار، خروارها، یک عالمه، oodlins فراوان، خیلی زیاد، انباشته

معنی : توده معانی دیگر : (عامیانه) بسیار، خروارها، یک عالمه، oodlins فراوان، خیلی زیاد، انباشته

oodles

oodlins

ooecia

ooecial

ooecium

oofbird

oofier

oofiest

oofless

ooftish

oofy

<hr> سلول جنسی ماده، یاخته جنسی ماده

سلول جنسی ماده، یاخته جنسی ماده

oogamete

oogametes

oogamous

oogamy

<hr> (زیست شناسی) تخمک زایی، تشکیل و تکامل تخم

(زیست شناسی) تخمک زایی، تشکیل و تکامل تخم

oogenesis

oogenetic

oogenies

oogeny

ooglea

oogloea

oogone

oogonial

oogoninia

<hr> (زیست شناسی) تخمک ساز، تخمک زا، درقارچها و خزه ها عضو مادگی

(زیست شناسی) تخمک ساز، تخمک زا، درقارچها و خزه ها عضو مادگی

oogonium

oogoniums

<hr> آخ و اوه کردن، آخیش آخیش کردن، اوه اوه کردن، (ندا به نشان شگفتی یا اشتیاق یا خوشحالی یا بد حالی و غیره) اوه، آخ جون، واه، آخ آخ و اوه کردن، اوه اوه کردن when they saw the baby, they oohed and aahed نوزاد را که دیدند آخ جون آخ جون گفتن آنها بلند شد

آخ و اوه کردن، آخیش آخیش کردن، اوه اوه کردن، (ندا به نشان شگفتی یا اشتیاق یا خوشحالی یا بد حالی و غیره) اوه، آخ جون، واه، آخ آخ و اوه کردن، اوه اوه کردن when they saw the baby, they oohed and aahed نوزاد را که دیدند آخ جون آخ جون گفتن آنها بلند شد

واژه های حرف "o"