once over

once over tillage

once there

once there once

once through cooling water

once too often

once upon

<hr> (در آغاز قصه) یکی بود یکی نبود، روزی بود و روزگاری بود، مدت ها پیش، یک روز ی، یک وقتی، روزگاری، یکی بود یکی نبود

(در آغاز قصه) یکی بود یکی نبود، روزی بود و روزگاری بود، مدت ها پیش، یک روز ی، یک وقتی، روزگاری، یکی بود یکی نبود

once upon a time

once-over

oncer

oncestor

oncet

oncetta

onch

onchidiidae

onchocercia

onchocerciasis

onchozriptosis

oncia

oncidium

oncin

onco genes

onco-

oncocphere

<hr> (پزشکی) آموزای، مولد غده، ژن سرطان، ژن توموری

(پزشکی) آموزای، مولد غده، ژن سرطان، ژن توموری

oncogene

oncogenes

oncogenesis

oncogenic

oncogenicity

oncograph

oncography

oncolite or oncolites or oncolites

oncologic

<hr> معنی : وابسته به غده شناسی

معنی : وابسته به غده شناسی

oncological

oncologies

<hr> معنی : سخت پوست شناس

oncologist

<hr> معنی : تومور شناسی، غده شناسی <hr> معانی دیگر : (پزشکی) آمو شناسی، طب غده شناسی

معنی : تومور شناسی، غده شناسی معانی دیگر : (پزشکی) آمو شناسی، طب غده شناسی

oncology

oncolytic virus

oncome

oncometer

oncometric

<hr> معنی : اینده، جلو رونده، روی دهنده، پیشامد کننده <hr> معانی دیگر : (از نظر زمان یا مکان) نزدیک شونده، آتی، پیش آیند، فرا رسنده

معنی : اینده، جلو رونده، روی دهنده، پیشامد کننده معانی دیگر : (از نظر زمان یا مکان) نزدیک شونده، آتی، پیش آیند، فرا رسنده

واژه های حرف "o"