rankachite

rankamaite

rankbrain

ranked

ranked data

ranked set

ranked set sampling

<hr> معنی : سرباز، افسر سربازی کرده، افسر ترفیع یافته، افسرصفی <hr> معانی دیگر : سرباز وظیفه، سرباز زیر پرچم

معنی : سرباز، افسر سربازی کرده، افسر ترفیع یافته، افسرصفی معانی دیگر : سرباز وظیفه، سرباز زیر پرچم

ranker

rankers

ranket

rankett

rankin ratio

<hr> (سنجش گرما) مقیاس رانکین

(سنجش گرما) مقیاس رانکین

rankine

rankine combined vortex

rankine scale

rankine temperature scale

rankine-cycle engine

<hr> معنی : رتبه بندی، دارای مقام بزرگ و عالی، عالی مرتبه <hr> معانی دیگر : بلند پایه، والاجاه، والامقام، ارشد، تیمسار، برجسته، سرشناس، نامدار

معنی : رتبه بندی، دارای مقام بزرگ و عالی، عالی مرتبه معانی دیگر : بلند پایه، والاجاه، والامقام، ارشد، تیمسار، برجسته، سرشناس، نامدار

ranking

ranking extreme points

ranking method

ranking officer

ranking procedure

ranking scale

ranking system

ranking techniques

rankings

rankinite

rankit

<hr> معنی : چرک نشستن، چرک جمع کردن، جان گداز بودن، جانسوز بودن <hr> معانی دیگر : دل چرکین شدن یا کردن، رنجاندن، رنجیدن، (دراصل) چرک کردن، متورم و سرخ کردن یاشدن، رنج دادن، عذاب دادن

معنی : چرک نشستن، چرک جمع کردن، جان گداز بودن، جانسوز بودن معانی دیگر : دل چرکین شدن یا کردن، رنجاندن، رنجیدن، (دراصل) چرک کردن، متورم و سرخ کردن یاشدن، رنج دادن، عذاب دادن

rankle

rankles

rankless

rankling

ranklingly

<hr> بطور فاسد، بطور زننده یابدبو، بطورهرزه یا هرزه، اشکارا

بطور فاسد، بطور زننده یابدبو، بطورهرزه یا هرزه، اشکارا

واژه های حرف "r"