reappropriated

reappropriating

reappropriation

reapproval

reapprove

reapproved

reapproving

reapproximate

<hr> <b>معنی</b> : عقب، دنبال، پشت، تربیت کردن، پروردن، بلند کردن، افراشتن، نمودار شدن <hr> <b>معانی دیگر</b> : پس -، واپس، (ارتش) پشت جبهه، عقبه(ی سپاه)، دنباله، عقبدار، در عقب، در پشت، (خودمانی) کون و کفل، بقچه بندی، ماتحت، برپا کردن، ساختن، بالابردن، روی دوپا بلند شدن (مانند اسب)

معنی : عقب، دنبال، پشت، تربیت کردن، پروردن، بلند کردن، افراشتن، نمودار شدن معانی دیگر : پس -، واپس، (ارتش) پشت جبهه، عقبه(ی سپاه)، دنباله، عقبدار، در عقب، در پشت، (خودمانی) کون و کفل، بقچه بندی، ماتحت، برپا کردن، ساختن، بالابردن، روی دوپا بلند شدن (مانند اسب)

rear

rear accident

<hr> (نیروی دریایی) دریادار، سرتیپ دریایی، دریادار دریادار

(نیروی دریایی) دریادار، سرتیپ دریایی، دریادار دریادار

rear admiral

rear area headquarters

rear axle

rear back

rear base

rear brake

rear cover

rear defence stop line

rear derailleur

rear door

rear dump truck

rear earth or rear earths or rear earths

<hr> عقب هرچیز، پشت، از عقب به اتومبیل دیگر زدن

عقب هرچیز، پشت، از عقب به اتومبیل دیگر زدن

rear end

rear end collision

rear end system

rear engine car

rear entry position

rear fog light

<hr> (ارتش) پس قراول، عقبدار، پسگام (در برابر: پیشگام vanguard)، پس لشگر، عقبه ی سپاه، پس قراول

(ارتش) پس قراول، عقبدار، پسگام (در برابر: پیشگام vanguard)، پس لشگر، عقبه ی سپاه، پس قراول

واژه های حرف "r"