underclay

underclay limestone or limestone or limestone

underclerk

underclerks

underclerkship

undercliff

underclift

undercloth

<hr> معنی : زیر پوش، زیر پیراهنی، لباس زیر <hr> معانی دیگر : زیر جامه (underwear و underclothing هم می گویند)، underclothing زیر پیراهنی

معنی : زیر پوش، زیر پیراهنی، لباس زیر معانی دیگر : زیر جامه (underwear و underclothing هم می گویند)، underclothing زیر پیراهنی

underclothes

<hr> معنی : زیر پوش، زیر پیراهنی، لباس زیر <hr> معانی دیگر : underclothes زیر پیراهنی

معنی : زیر پوش، زیر پیراهنی، لباس زیر معانی دیگر : underclothes زیر پیراهنی

underclothing

underclub

underclutch

undercoachman

<hr> معنی : زیر لایه، پشم زیرین <hr> معانی دیگر : (در اصل - کتی که زیر کت دیگر می پوشند) کت زیرین، (جانور - لایه ی موهای نرم و کوتاه که زیر موهای دیگر می روید) زیر موی، زیر کرک، (لایه ای از قیر و غیره که برای جلوگیری از زنگ زدن به سطح زیرین اتومبیل می پاشند) زیر مال، (رنگ و جلا و غیره) رنگ زیرین، رنگ اول، آستر (برای 3 و undercoating 4 هم می گویند)

معنی : زیر لایه، پشم زیرین معانی دیگر : (در اصل - کتی که زیر کت دیگر می پوشند) کت زیرین، (جانور - لایه ی موهای نرم و کوتاه که زیر موهای دیگر می روید) زیر موی، زیر کرک، (لایه ای از قیر و غیره که برای جلوگیری از زنگ زدن به سطح زیرین اتومبیل می پاشند) زیر مال، (رنگ و جلا و غیره) رنگ زیرین، رنگ اول، آست

undercoat

undercoat paint

undercoated

undercoater

undercoating

undercoatings

undercoats

undercollector

undercolor

undercoloring

undercommander

undercompounded

underconcerned

undercondition

underconfidence

underconsciousness

underconsolidated

underconsolidation

underconstumble

underconsume

underconsumed

underconsuming

underconsumption

undercook

undercooked

undercooking

undercooks

<hr> رجوع شود به: supercool، خیلی کمتر از میزان لازم سرد کردن، فوق العاده سردکردن

رجوع شود به: supercool، خیلی کمتر از میزان لازم سرد کردن، فوق العاده سردکردن

واژه های حرف "u"