underthroating

underthrob

underthrust

underthrust fault

undertide

undertided

undertie

undertime

undertint

undertitle

undertoe

<hr> معنی : ته رنگ، رنگ کمرنگ، تهصدا، موجود در زمینه <hr> معانی دیگر : فرو نواخت (در برابر: فراز نواخت overtone)، (مجازی) سایه، هاله، فحوا، لحن، زیر چم، معنی زیرین یا ثانوی

معنی : ته رنگ، رنگ کمرنگ، تهصدا، موجود در زمینه معانی دیگر : فرو نواخت (در برابر: فراز نواخت overtone)، (مجازی) سایه، هاله، فحوا، لحن، زیر چم، معنی زیرین یا ثانوی

undertone

undertones

undertook

<hr> معنی : جریان اب زیر دریا <hr> معانی دیگر : (به ویژه موج زیرین که از ساحل به سوی ژرفنای دریا حرکت می کند) موج زیرکش، زیردریایی، زیرکشند

معنی : جریان اب زیر دریا معانی دیگر : (به ویژه موج زیرین که از ساحل به سوی ژرفنای دریا حرکت می کند) موج زیرکش، زیردریایی، زیرکشند

undertow

undertow mark

undertows

undertrader

undertrading

undertrain

undertrained

undertranslation

undertread

undertreasurer

undertreat

undertreatment

undertribe

undertrick

undertrodden

undertrump

undertruss

undertub

undertune

undertuned

undertunic

underturf

underturn

undertutor

undertwig

undertying

undertype

underuse

underused

underusher

underutilise

underutilised

underutilization

<hr> باکارایی کم مورد استفاده قرار دادن، به اندازه ی توان یا ظرفیت چیزی از آن کار نکشیدن، کم کار کشیدن

باکارایی کم مورد استفاده قرار دادن، به اندازه ی توان یا ظرفیت چیزی از آن کار نکشیدن، کم کار کشیدن

underutilize

واژه های حرف "u"