صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "ب" - لغت نامه دهخدا
بخشایشگر
بخشاینده
بخشایندگی
بخشاییدن
بخشاییده
بخشبندر
بخشدار
بخشداری
بخشدن
بخشش
بخشش آموز
بخشش اموز
بخشش نامه
بخشش کردن
بخشش گاه
بخششی
بخشعلی کندی
بخشنامه
بخشنده
بخشندگی
بخشه
بخشودن
بخشودنی
بخشوده
بخشودگی
بخشگاه
بخشی
بخشی الممالک
بخشی کل
بخشیاب
بخشیدن
بخشیدنی
بخشیده
بخشیزه
بخشیش
بخشیکند
بخشیگری
بخص
بخصاء
بخصل
بخصه
بخصوص
بخع
بخعه
بخفد
بخق
بخقاء
بخل
بیشتر