نهانک

نهانکار

<hr> مترادف نهانگاه : بزنگاه، کمینگاه، مخفی گاه، مکمن، نخیزگاه

مترادف نهانگاه : بزنگاه، کمینگاه، مخفی گاه، مکمن، نخیزگاه

نهانگاه

<hr> مترادف نهانی : پنهانی، خفی، درخفا، زیرجلکی، محرمانه، مخفیانه <hr> متضاد نهانی : آشکارا <hr> برابر پارسی : پایانی، فرجامی

مترادف نهانی : پنهانی، خفی، درخفا، زیرجلکی، محرمانه، مخفیانه متضاد نهانی : آشکارا برابر پارسی : پایانی، فرجامی

نهانی

نهانی گشای

نهانیچه

نهاه

نهاوش

نهاوند

نهاوندی

نهاوه

نهاویدن

نهاویس

نهاویش

نهاکه

نهایات

<hr> مترادف نهایت : آخر، اختتام، انتها، پایان، خاتمه، ختام، عاقبت، غایت، فرجام <hr> متضاد نهایت : بدایت <hr> برابر پارسی : فرجام، پایان، سرانجام

مترادف نهایت : آخر، اختتام، انتها، پایان، خاتمه، ختام، عاقبت، غایت، فرجام متضاد نهایت : بدایت برابر پارسی : فرجام، پایان، سرانجام

نهایت

نهایت ناپذیر

نهایت ناپذیری

نهایت پذیر

نهایت پذیری

نهایتگه

نهایه

<hr> مترادف نهایی : آخرین، پایانی، غایی، واپسین <hr> متضاد نهایی : آغازین <hr> برابر پارسی : پایانی، انجامین، فرجامین، کرانین

مترادف نهایی : آخرین، پایانی، غایی، واپسین متضاد نهایی : آغازین برابر پارسی : پایانی، انجامین، فرجامین، کرانین

نهایی

<hr> مترادف نهب : ایلخانی، تاراج، تالان، چپاول، چپو، حمله، غارت، غنیمت، یغما

مترادف نهب : ایلخانی، تاراج، تالان، چپاول، چپو، حمله، غارت، غنیمت، یغما

نهب

نهبان

نهبانیدن

نهبت

نهبره

نهبل

نهبله

نهبندان

نهبه

نهبهره

نهبور

نهبوره

نهبوغ

نهبی

نهتره

نهثره

<hr> مترادف نهج : اسلوب، جور، حالت، راه، روال، رویه، طرز، طور، گونه، مسلک، منوال، نحو، وضع

مترادف نهج : اسلوب، جور، حالت، راه، روال، رویه، طرز، طور، گونه، مسلک، منوال، نحو، وضع

نهج

نهج البلاغه

نهجیز

نهد

نهداء

نهدان

نهده

<hr> مترادف نهر : جدول، جویبار، جوی، جیحون، رود <hr> برابر پارسی : رود، تَجَن، جوی

مترادف نهر : جدول، جویبار، جوی، جیحون، رود برابر پارسی : رود، تَجَن، جوی

واژه های حرف "ن" - لغت نامه دهخدا