صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "ه" - لغت نامه دهخدا
همهیم
همو
هموار
هموار داشتن
هموار کردن
هموار کندی
همواران
همواره
هموارکندی
هموارگی
همواری
هموخ
همود
همورابی
هموس
هموص
هموع
همول
هموله
هموم
همومه
همونه
هموژن
هموگلبین
هموگلوبین
همپا
همپوست
همچ
همچنان
همچند
همچنو
همچنین
همچو
همچون
همچونین
همک
همکار
همکاری
همکام
همکلام
همگام
همگان
همگانی
همگر
همگروه
همگن
همگنان
همگونه
بیشتر