صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "پ" - لغت نامه دهخدا
پخشوده
پخشیدن
پخشیده
پخل
پخلوجه
پخلوچه
پخلیجه
پخلیچه
پخم
پخمه
پخمگی
پخن
پخنو
پخپخو
پخچ
پخچودن
پخچوده
پخچی
پخچیدن
پخچیده
پخچیزیدن
پد
پد اسیا
پدآسیا
پدان آرام
پدان ارام
پداندر
پداگوژی
پداگژیم
پداگگ
پدر
پدر امرزیده
پدر بر پدر
پدر بزرگ
پدر خواندگی
پدر داده
پدر زن
پدر سوخته
پدر شوهر
پدر مادر
پدر مادر دار
پدر مونز
پدر و مادر
پدر وار
پدر پدر
پدر پیشه
پدر کشتگی
پدر گام
بیشتر