صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "ک" - لغت نامه دهخدا
کشتی کردن
کشتی کش
کشتی کشتی
کشتی گاه
کشتی گذر
کشتی گر
کشتی گرفتن
کشتی گرفتگی
کشتی گره شدن
کشتی گیر
کشتی گیری
کشتیار
کشتیبان
کشتیبانی
کشتیج
کشتیرانی
کشح
کشخ
کشخان
کشخانک
کشخانی
کشخر
کشخرما
کشخمه
کشخنه
کشخور
کشد
کشدار
کشدانگ
کشدانیان
کشر
کشره
کشسه
کشش
کشش دادن
کشش قشلاقی
کشش کردن
کشط
کشطه
کشطیین
کشع
کشعثج
کشعطج
کشف
کشف الابیات
کشف الاَّیات
کشف الایات
کشف الدک
بیشتر