صفحه اصلی
لغت نامه دهخدا
واژه های حرف "گ" - لغت نامه دهخدا
گذارانجیر
گذارانیدن
گذارد
گذاردن
گذاردنی
گذارده
گذارش
گذارنامه
گذارنده
گذارنده شدن
گذارندگی
گذاره
گذاره آمدن
گذاره امدن
گذاره بردن
گذاره شدن
گذاره کردن
گذاری
گذاشتن
گذاشتنی
گذاشته
گذاشتگی
گذاف
گذافه
گذر
گذر آب
گذر آوردن
گذر اب
گذر افتادن
گذر افکندن
گذر انداختن
گذر اوردن
گذر تقی خان
گذر دادن
گذر داشتن
گذر کردن
گذر گرفتن
گذر یافتن
گذرا
گذران
گذران کردن
گذراندن
گذرانی
گذرانیدن
گذرانیدنی
گذرانیده
گذربان
گذرش
بیشتر