فرهنگ عمید

<hr> برابر پارسی : ( آستیگماتیسم ) کــَژبینی

برابر پارسی : ( آستیگماتیسم ) کــَژبینی

استیگماتیسم

اسجاع

اسحار

اسخیا

<hr> مترادف اسد : حیدر، شیر، ضرغام، ضیغم، لیث، ناهد، نبراس، هژبر، زخرف، زر، طلا، مردادماه

مترادف اسد : حیدر، شیر، ضرغام، ضیغم، لیث، ناهد، نبراس، هژبر، زخرف، زر، طلا، مردادماه

اسد

اسدست

اسر

اسرا

اسرائیلی

اسرائیلیات

<hr> برابر پارسی : رازها، پوشیده ها، نهانی ها

برابر پارسی : رازها، پوشیده ها، نهانی ها

اسرار

<hr> مترادف اسرار امیز : ( اسرارآمیز ) پررازورمز، رازآلود، رازناک، سرآمیز، مرموز <hr> برابر پارسی : ( اسرار آمیز ) رازیچه، رازگونه | ( اسرارآمیز ) رازگونه، رازیچه

مترادف اسرار امیز : ( اسرارآمیز ) پررازورمز، رازآلود، رازناک، سرآمیز، مرموز برابر پارسی : ( اسرار آمیز ) رازیچه، رازگونه | ( اسرارآمیز ) رازگونه، رازیچه

اسرار امیز

اسرارآمیز

<hr> مترادف اسراف : اتلاف، تبذیر، تفریط، گشاده بازی، ولخرجی <hr> متضاد اسراف : اقتصاد <hr> برابر پارسی : ریخت و پاش، بد دستی، فزون خواهی، دور ریختن

مترادف اسراف : اتلاف، تبذیر، تفریط، گشاده بازی، ولخرجی متضاد اسراف : اقتصاد برابر پارسی : ریخت و پاش، بد دستی، فزون خواهی، دور ریختن

اسراف

<hr> مترادف اسراف کار : اسراف کننده، بادبدست، متلف، مسرف <hr> متضاد اسراف کار : مقتصد

مترادف اسراف کار : اسراف کننده، بادبدست، متلف، مسرف متضاد اسراف کار : مقتصد

اسراف کار

اسرافیل

اسرب

اسرشتن

<hr> برابر پارسی : زودتر، تندتر، شتابنده تر

برابر پارسی : زودتر، تندتر، شتابنده تر

اسرع

اسرنج

<hr> برابر پارسی : ( آسره ) دوال

برابر پارسی : ( آسره ) دوال

اسره

اسروش

اسروشنی

اسری

اسریشم

اسستشاره

اسطار

<hr> برابر پارسی : ستورگاه، باره بند

برابر پارسی : ستورگاه، باره بند

اسطبل

اسطرلاب

اسطرلاب گر

اسطرلابگر

<hr> مترادف اسطقس : اساس، اصل، پایه، رکن، عنصر، مایه

مترادف اسطقس : اساس، اصل، پایه، رکن، عنصر، مایه

اسطقس

اسطقسات

اسطوانه

اسطوخودوس

<hr> مترادف اسطوره : افسانه، داستان، قصه <hr> متضاد اسطوره : تاریخ <hr> برابر پارسی : افسانه، استوره، داستان

مترادف اسطوره : افسانه، داستان، قصه متضاد اسطوره : تاریخ برابر پارسی : افسانه، استوره، داستان

اسطوره

اسعاد

اسعار

اسعاف

اسعد

اسغدن

اسغده

<hr> مترادف اسف : افسوس، اندوه، پشیمانی، تاسف، حسرت، دریغ <hr> برابر پارسی : اندوه، اندوهگین، اندوهیدن

مترادف اسف : افسوس، اندوه، پشیمانی، تاسف، حسرت، دریغ برابر پارسی : اندوه، اندوهگین، اندوهیدن

اسف

اسف انگیز

اسفار

<hr> برابر پارسی : ( آسفالت ) گجفه، گَجف، گــَژفه

برابر پارسی : ( آسفالت ) گجفه، گَجف، گــَژفه

واژه های حرف "ا" - فرهنگ عمید