اکتینیوم

<hr> برابر پارسی : ( آکتیو ) کارا، کارساز، کاری | کارآمد، کارا

برابر پارسی : ( آکتیو ) کارا، کارساز، کاری | کارآمد، کارا

اکتیو

<hr> برابر پارسی : ( آکتیویته ) کاربری، کارکرد، کنش ور

برابر پارسی : ( آکتیویته ) کاربری، کارکرد، کنش ور

اکتیویته

<hr> برابر پارسی : افزودن، بسیارکردن، پُرگویی

برابر پارسی : افزودن، بسیارکردن، پُرگویی

اکثار

<hr> مترادف اکثر : اغلب، بسیار، بیشتر <hr> برابر پارسی : بیشتر، بیش تر، فزونتر

مترادف اکثر : اغلب، بسیار، بیشتر برابر پارسی : بیشتر، بیش تر، فزونتر

اکثر

<hr> مترادف اکثریت : بیشترین ها <hr> متضاد اکثریت : اقلیت <hr> برابر پارسی : شمار بیشتر، بیشتری، بیشترین، بیشینه، مهیستی

مترادف اکثریت : بیشترین ها متضاد اکثریت : اقلیت برابر پارسی : شمار بیشتر، بیشتری، بیشترین، بیشینه، مهیستی

اکثریت

اکج

<hr> برابر پارسی : سیاه چشم

اکحل

<hr> برابر پارسی : تیره تر

اکدر

اکدش

اکدی

اکذب

اکذوبه

اکر

<hr> مترادف اکرام : احترام، احسان، اعزاز، اعظام، بزرگداشت، تکریم، گرامی داشت، مرحمت <hr> متضاد اکرام : تحقیر <hr> برابر پارسی : ارج نهادن، بُزرگ داشت، گرامی داشت، نواخت

مترادف اکرام : احترام، احسان، اعزاز، اعظام، بزرگداشت، تکریم، گرامی داشت، مرحمت متضاد اکرام : تحقیر برابر پارسی : ارج نهادن، بُزرگ داشت، گرامی داشت، نواخت

اکرام

<hr> برابر پارسی : پرده یِ نمایش، نمابار

برابر پارسی : پرده یِ نمایش، نمابار

اکران

<hr> مترادف اکراه : اجبار، انزجار، بی میلی، کراهت، ناخواست، نفرت <hr> متضاد اکراه : رغبت <hr> برابر پارسی : بیزاری، بی زاری، دل نخواهی، ناخوش داشت، واداشت

مترادف اکراه : اجبار، انزجار، بی میلی، کراهت، ناخواست، نفرت متضاد اکراه : رغبت برابر پارسی : بیزاری، بی زاری، دل نخواهی، ناخوش داشت، واداشت

اکراه

<hr> برابر پارسی : بخشنده تر، گرامی تر

برابر پارسی : بخشنده تر، گرامی تر

اکرم

اکره

<hr> برابر پارسی : ( آکروبات ) بندباز

برابر پارسی : ( آکروبات ) بندباز

اکروبات

<hr> برابر پارسی : ( آکروباسی ) بندبازی

برابر پارسی : ( آکروباسی ) بندبازی

اکروباسی

<hr> برابر پارسی : ( آکرومگالی ) بیش استخوانی

برابر پارسی : ( آکرومگالی ) بیش استخوانی

اکرومگالی

اکرومیسین

اکرکره

اکسالات

اکستن

اکسته

اکسل

اکسه

<hr> برابر پارسی : آسه

اکسون

اکسپرسیونیست

<hr> برابر پارسی : درون آزمایی

برابر پارسی : درون آزمایی

اکسپرسیونیسم

<hr> برابر پارسی : نشان دادن، نمایش، نمایش گاه

برابر پارسی : نشان دادن، نمایش، نمایش گاه

اکسپوزیسیون

<hr> مترادف اکسید : اکسیده، زنگ، هواسوز <hr> برابر پارسی : زنگار

مترادف اکسید : اکسیده، زنگ، هواسوز برابر پارسی : زنگار

اکسید

اکسیداز

<hr> برابر پارسی : اکسایش، زنگارش

برابر پارسی : اکسایش، زنگارش

اکسیداسیون

اکسیددوزنگ

اکسیددوپلمب

اکسیددوکوئیور

<hr> برابر پارسی : زنگ آهن

اکسیدفریک

<hr> مترادف اکسیر : کیمیا، کمیاب، نادر <hr> برابر پارسی : خوش کام ساز، زیست آب، کناد

مترادف اکسیر : کیمیا، کمیاب، نادر برابر پارسی : خوش کام ساز، زیست آب، کناد

واژه های حرف "ا" - فرهنگ عمید