فرهنگ عمید

صف بسته

<hr> مترادف صف شکن : خطشکن، جنگاور، جنگجو، دلیر، رزمنده، سلحشور، شجاع، صفدر، مبارز

مترادف صف شکن : خطشکن، جنگاور، جنگجو، دلیر، رزمنده، سلحشور، شجاع، صفدر، مبارز

صف شکن

صف کشیده

<hr> مترادف صفا : پاکی، پاکیزکی، طهارت، طهر، قدس، نظافت، خلوص، صفوت، آشتی، صلح، طراوت، لطافت، نزهت <hr> متضاد صفا : تیرگی، کدورت <hr> برابر پارسی : یکرنگی، شاداب، خرمی

مترادف صفا : پاکی، پاکیزکی، طهارت، طهر، قدس، نظافت، خلوص، صفوت، آشتی، صلح، طراوت، لطافت، نزهت متضاد صفا : تیرگی، کدورت برابر پارسی : یکرنگی، شاداب، خرمی

صفا

<hr> برابر پارسی : فروزگان، زابها، سرشت ها

برابر پارسی : فروزگان، زابها، سرشت ها

صفات

صفاح

صفار

صفاق

صفاهان

صفاوت

صفایا

صفایح

<hr> مترادف صفت : نعت، وصف، چونی، چگونگی، کیفیت، خصلت، خو، سجیه، مختصه، ویژگی، عاطفه، غیرت، رفتار، کردار، لقب <hr> متضاد صفت : موصوف <hr> برابر پارسی : زاب، فروزه

مترادف صفت : نعت، وصف، چونی، چگونگی، کیفیت، خصلت، خو، سجیه، مختصه، ویژگی، عاطفه، غیرت، رفتار، کردار، لقب متضاد صفت : موصوف برابر پارسی : زاب، فروزه

صفت

صفح

صفحات

<hr> مترادف صفحه : برگ، ورق، ورقه، چهره، صورت، وجه، رویه، سطح، دیسک <hr> برابر پارسی : رویه، برگ، برگه، دیمه

مترادف صفحه : برگ، ورق، ورقه، چهره، صورت، وجه، رویه، سطح، دیسک برابر پارسی : رویه، برگ، برگه، دیمه

صفحه

صفد

<hr> مترادف صفدر : باجرئت، باشهامت، بهادر، خطشکن، دلیر، صف شکن

مترادف صفدر : باجرئت، باشهامت، بهادر، خطشکن، دلیر، صف شکن

صفدر

صفدری

<hr> مترادف صفر : پوچ، تهی، خالی، هیچ، زهره <hr> برابر پارسی : زفر، سفر، زفرین، تهی، زِفر

مترادف صفر : پوچ، تهی، خالی، هیچ، زهره برابر پارسی : زفر، سفر، زفرین، تهی، زِفر

صفر

<hr> مترادف صفرا : تلخه، زرداب، سودا، لو، زرد، زردرنگ <hr> برابر پارسی : زردآب، تلخه، زریر

مترادف صفرا : تلخه، زرداب، سودا، لو، زرد، زردرنگ برابر پارسی : زردآب، تلخه، زریر

صفرا

صفرابر

صفرازده

صفراشکن

<hr> برابر پارسی : زود خشم، تند خو، زردابی

برابر پارسی : زود خشم، تند خو، زردابی

صفراوی

صفرت

صفصف

صفع

صفعه

صفق

صفقه

<hr> مترادف صفه : ایوان، تالار، سکو، شاه نشین، هشتی <hr> برابر پارسی : ستاوند

مترادف صفه : ایوان، تالار، سکو، شاه نشین، هشتی برابر پارسی : ستاوند

صفه

صفو

صفوان

<hr> مترادف صفوت : برگزیدگی، نخبگی، باصفا، بی آمیغ، خالص، ناب <hr> متضاد صفوت : ناخالص

مترادف صفوت : برگزیدگی، نخبگی، باصفا، بی آمیغ، خالص، ناب متضاد صفوت : ناخالص

صفوت

صفوف

صفوی

<hr> برابر پارسی : صفویان

صفویه

<hr> مترادف صفی : برگزیده، منتخب، بی آلایش، پاک، منزه <hr> برابر پارسی : پاک، پاکدل، نیک، نیکدل

مترادف صفی : برگزیده، منتخب، بی آلایش، پاک، منزه برابر پارسی : پاک، پاکدل، نیک، نیکدل

صفی

صفی اللـه

صفی الله

صفیحه

<hr> مترادف صفیر : آواز، آوا، بانگ، سوت، صوت، فریاد، هتک <hr> برابر پارسی : بانگ

مترادف صفیر : آواز، آوا، بانگ، سوت، صوت، فریاد، هتک برابر پارسی : بانگ

واژه های حرف "ص" - فرهنگ عمید