فرهنگ عمید

مناقص

<hr> مترادف مناقصه : ارزان خری، کم کردن، رقابت کردن درقیمت و فروش ، مناقصت <hr> برابر پارسی : بهاشکنی، کاهش گری، کم بهایی، ارزان خری

مترادف مناقصه : ارزان خری، کم کردن، رقابت کردن درقیمت و فروش ، مناقصت برابر پارسی : بهاشکنی، کاهش گری، کم بهایی، ارزان خری

مناقصه

مناقض

مناقضه

مناقله

<hr> مترادف منال : درآمد، ملک، تمکن، تمول، ثروت، دارایی <hr> برابر پارسی : یافتن

مترادف منال : درآمد، ملک، تمکن، تمول، ثروت، دارایی برابر پارسی : یافتن

منال

<hr> مترادف منام : خواب، رویا، خوابگاه

مترادف منام : خواب، رویا، خوابگاه

منام

<hr> مترادف منان : بخشایشگر، بخشنده، منت گزار

مترادف منان : بخشایشگر، بخشنده، منت گزار

منان

مناهبت

<hr> مترادف مناهج : منهج ها، راه ها، طریق ها، طرق، شیوه ها، روش ها

مترادف مناهج : منهج ها، راه ها، طریق ها، طرق، شیوه ها، روش ها

مناهج

مناهزت

مناهضت

مناهل

<hr> مترادف مناهی : نهی شده ها، منکرات

مترادف مناهی : نهی شده ها، منکرات

مناهی

مناوات

مناوبه

مناولت

مناکب

<hr> مترادف مناکحت : زناشویی، عروسی، مناکحه، مزاوجت، نکاح، وصلت <hr> متضاد مناکحت : بیزاری، جدایی، طلاق

مترادف مناکحت : زناشویی، عروسی، مناکحه، مزاوجت، نکاح، وصلت متضاد مناکحت : بیزاری، جدایی، طلاق

مناکحت

مناکر

مناکرت

منایا

منایح

منبت

منبت کار

منبت کاری

<hr> مترادف منبر : تریبون، کرسی، جلسه سخنی رانی، مجلس وعظ <hr> برابر پارسی : سخنگاه

مترادف منبر : تریبون، کرسی، جلسه سخنی رانی، مجلس وعظ برابر پارسی : سخنگاه

منبر

<hr> مترادف منبسط : باز، گسترده، گشاده، گشوده، بشاش، خوشحال، شادان، گشاده رو <hr> متضاد منبسط : بسته، منقبض <hr> برابر پارسی : گسترده، گشوده

مترادف منبسط : باز، گسترده، گشاده، گشوده، بشاش، خوشحال، شادان، گشاده رو متضاد منبسط : بسته، منقبض برابر پارسی : گسترده، گشوده

منبسط

<hr> مترادف منبع : اصل، چشمه، سبب، سرچشمه، علت، ماخذ، مبداء، مرجع، منشا <hr> برابر پارسی : سرچشمه، آبشخور، خاستگاه، بن مایه، بن مایه

مترادف منبع : اصل، چشمه، سبب، سرچشمه، علت، ماخذ، مبداء، مرجع، منشا برابر پارسی : سرچشمه، آبشخور، خاستگاه، بن مایه، بن مایه

منبع

<hr> مترادف منبعث : برانگیخته، نشات گرفته، ناشی

مترادف منبعث : برانگیخته، نشات گرفته، ناشی

منبعث

منبل

منبلی

منبه

منبک

<hr> مترادف منت : احسان، برتری، سپاس، شکر، فضل، نیکی، لطف <hr> برابر پارسی : سپاس، ستایش، نکویی

مترادف منت : احسان، برتری، سپاس، شکر، فضل، نیکی، لطف برابر پارسی : سپاس، ستایش، نکویی

منت

منتبه

<hr> مترادف منتج : برآیند، منتجه، منتهی، منجر

مترادف منتج : برآیند، منتجه، منتهی، منجر

منتج

منتجب

منتجع

منتجم

منتحل

<hr> مترادف منتخب : انتخاب شده، برگزیده، زبده، صفوت، گزیده، مندوب، نخبه، نقاوه <hr> متضاد منتخب : انتصابی <hr> برابر پارسی : برگزیده، بهینه

مترادف منتخب : انتخاب شده، برگزیده، زبده، صفوت، گزیده، مندوب، نخبه، نقاوه متضاد منتخب : انتصابی برابر پارسی : برگزیده، بهینه

منتخب

منتر

<hr> مترادف منتزع : جدا، سوا، کنده، منفک، مجرد <hr> برابر پارسی : آهنجیده

مترادف منتزع : جدا، سوا، کنده، منفک، مجرد برابر پارسی : آهنجیده

منتزع

<hr> مترادف منتسب : خویشاوند، قوم، منسوب، وابسته ، نسبت داده شده <hr> متضاد منتسب : منتزع <hr> برابر پارسی : وابسته به، پیوسته به، بسته به

مترادف منتسب : خویشاوند، قوم، منسوب، وابسته ، نسبت داده شده متضاد منتسب : منتزع برابر پارسی : وابسته به، پیوسته به، بسته به

منتسب

منتسخ

<hr> مترادف منتشا : عصای قلندر، چوب دستی درویشان

مترادف منتشا : عصای قلندر، چوب دستی درویشان

منتشا

<hr> مترادف منتشر : پراکنده، متفرق، انتشار، پخش، چاپ <hr> برابر پارسی : پخش، پراکنده، چاپ، فاش، گسترده

مترادف منتشر : پراکنده، متفرق، انتشار، پخش، چاپ برابر پارسی : پخش، پراکنده، چاپ، فاش، گسترده

واژه های حرف "م" - فرهنگ عمید