فرهنگ عمید

<hr> مترادف نقیب : پیشوا، رئیس، سرپرست، سرور، عمید، قاید، مهتر

مترادف نقیب : پیشوا، رئیس، سرپرست، سرور، عمید، قاید، مهتر

نقیب

نقیبت

نقیر

<hr> مترادف نقیصه : کاستی، کمی، علت، عیب، نقص، نقصان <hr> برابر پارسی : کاستی

مترادف نقیصه : کاستی، کمی، علت، عیب، نقص، نقصان برابر پارسی : کاستی

نقیصه

<hr> مترادف نقیض : خلاف، ضد، عکس، مخالف، مقابل، ناسازگار، ناماننده <hr> متضاد نقیض : ماننده <hr> برابر پارسی : وارونه، نا همسان، نا سازگار

مترادف نقیض : خلاف، ضد، عکس، مخالف، مقابل، ناسازگار، ناماننده متضاد نقیض : ماننده برابر پارسی : وارونه، نا همسان، نا سازگار

نقیض

نقیضه

نقیع

نلم

نلک

<hr> مترادف نم : آغار، تر، تری، خیس، شبنم، مرطوب، نداوت، نمدار، نمناک <hr> متضاد نم : خشک

مترادف نم : آغار، تر، تری، خیس، شبنم، مرطوب، نداوت، نمدار، نمناک متضاد نم : خشک

نم

نم دار

نم دیده

نم سنج

<hr> مترادف نما : ظاهر، نمود، شاخص، جبهه، منظره، رویش، نمو، توان، قوه

مترادف نما : ظاهر، نمود، شاخص، جبهه، منظره، رویش، نمو، توان، قوه

نما

<hr> مترادف نماد : تمثیل، رمز، سمبل، نمودار

مترادف نماد : تمثیل، رمز، سمبل، نمودار

نماد

نمار

<hr> مترادف نماز : دعا، صلات، فریضه، نیایش <hr> برابر پارسی : نماژ

مترادف نماز : دعا، صلات، فریضه، نیایش برابر پارسی : نماژ

نماز

نمازخانه

<hr> مترادف نمازگاه : سجده گاه، مسجد، مصلی، نمازخانه

مترادف نمازگاه : سجده گاه، مسجد، مصلی، نمازخانه

نمازگاه

نمازگر

<hr> مترادف نمازگزار : ماموم، مصلی، نمازخوان، نمازکن، نمازگر، نمازی

مترادف نمازگزار : ماموم، مصلی، نمازخوان، نمازکن، نمازگر، نمازی

نمازگزار

نماسازی

<hr> مترادف نمام : بدگو، خبرچین، سخن چین، غماز، مفتری، ناسزاگو، واشی، واشیه، همام <hr> برابر پارسی : سخن چین

مترادف نمام : بدگو، خبرچین، سخن چین، غماز، مفتری، ناسزاگو، واشی، واشیه، همام برابر پارسی : سخن چین

نمام

نماک

<hr> مترادف نمایان : آشکار، باهر، پدید، پدیدار، پیدا، جلوه گر، ظاهر، علنی، متجلی، محسوس، مشهود، معلوم، نمودار، واضح، هویدا <hr> متضاد نمایان : مخفی، ناپیدا

مترادف نمایان : آشکار، باهر، پدید، پدیدار، پیدا، جلوه گر، ظاهر، علنی، متجلی، محسوس، مشهود، معلوم، نمودار، واضح، هویدا متضاد نمایان : مخفی، ناپیدا

نمایان

نمایاندن

<hr> مترادف نمایش : ارائه، عرضه، نمود، تئاتر، تعزیه گردانی، شبیه، بروز، جلوه، خودنمایی

مترادف نمایش : ارائه، عرضه، نمود، تئاتر، تعزیه گردانی، شبیه، بروز، جلوه، خودنمایی

نمایش

نمایش نامه

نمایشنامه

نمایشگاه

نمایم

<hr> مترادف نماینده : عامل، قایم مقام، کارگزار، مباشر، وکیل، شاخص، نمودار

مترادف نماینده : عامل، قایم مقام، کارگزار، مباشر، وکیل، شاخص، نمودار

نماینده

نماییدن

نمتک

نمج

نمد

<hr> مترادف نمدار : رطوبت دار، مرطوب، نمسار، نمناک، نمور

مترادف نمدار : رطوبت دار، مرطوب، نمسار، نمناک، نمور

نمدار

نمدزین

<hr> مترادف نمدمال : نمدگر

نمدمال

نمدپاره

نمدپوش

نمدگر

نمدی

نمدیده

نمر

<hr> مترادف نمره : شماره، رقم، شمار، عدد <hr> برابر پارسی : شماره، تراز

مترادف نمره : شماره، رقم، شمار، عدد برابر پارسی : شماره، تراز

واژه های حرف "ن" - فرهنگ عمید