فرهنگ عمید

پردگین

<hr> مترادف پردیس : ارم، بهشت، جنان، جنت، خلد، فردوس، مینو، نعیم <hr> متضاد پردیس : دوزخ

مترادف پردیس : ارم، بهشت، جنان، جنت، خلد، فردوس، مینو، نعیم متضاد پردیس : دوزخ

پردیس

پررنگ

<hr> مترادف پررو : بی آزرم، بی ادب، بی حیا، بی شرم، چشم دریده، گستاخ، وقیح، جسور، مصر <hr> متضاد پررو : کمرو

مترادف پررو : بی آزرم، بی ادب، بی حیا، بی شرم، چشم دریده، گستاخ، وقیح، جسور، مصر متضاد پررو : کمرو

پررو

<hr> مترادف پررویی : بی حیایی، بی شرمی، دریدگی، گستاخی، وقاحت <hr> متضاد پررویی : حجب، کمرویی

مترادف پررویی : بی حیایی، بی شرمی، دریدگی، گستاخی، وقاحت متضاد پررویی : حجب، کمرویی

پررویی

<hr> مترادف پرز : خمول، خواب، لیقه

مترادف پرز : خمول، خواب، لیقه

پرز

پرزا

پرزادورود

پرزحمت

پرزحیر

پرزدار

پرزناک

پرزه

<hr> مترادف پرزور : پرتوان، زورمند، قدرتمند، قوی، نیرومند، شدید <hr> متضاد پرزور : کم زور

مترادف پرزور : پرتوان، زورمند، قدرتمند، قوی، نیرومند، شدید متضاد پرزور : کم زور

پرزور

پرزگن

پرزیان

پرزیدنت

پرزین

<hr> برابر پارسی : خورا

پرس

پرس پرسان

<hr> مترادف پرسا : پرسان، پرسشگر، پرسنده، جویا، متفحص

مترادف پرسا : پرسان، پرسشگر، پرسنده، جویا، متفحص

پرسا

پرسان

پرست

<hr> مترادف پرستار : تیماردار، خادم، خادمه، خدمتکار، کنیز، ربیبه

مترادف پرستار : تیماردار، خادم، خادمه، خدمتکار، کنیز، ربیبه

پرستار

پرستار خانه

پرستارخانه

پرستارزاده

پرستاروار

پرستاروش

<hr> مترادف پرستاری : توجه، تیمار، حضانت، خدمت، مراقبت، نگهداری

مترادف پرستاری : توجه، تیمار، حضانت، خدمت، مراقبت، نگهداری

پرستاری

<hr> مترادف پرستش : ستایش، طاعت، عبادت، عبودیت، نیایش

مترادف پرستش : ستایش، طاعت، عبادت، عبودیت، نیایش

پرستش

پرستشکده

<hr> مترادف پرستشگاه : پرستشکده، عبادتگاه، معبد

مترادف پرستشگاه : پرستشکده، عبادتگاه، معبد

پرستشگاه

<hr> مترادف پرستشگر : پرستنده، عابد، مترهب، متعبد

مترادف پرستشگر : پرستنده، عابد، مترهب، متعبد

پرستشگر

پرستشگری

پرستنده

پرستندگی

پرسته

<hr> مترادف پرستو : ابابیل، پرستوک، چلچله، خطاف

مترادف پرستو : ابابیل، پرستوک، چلچله، خطاف

پرستو

<hr> مترادف پرستوک : پرستو، چلچله، خطاف

مترادف پرستوک : پرستو، چلچله، خطاف

پرستوک

پرستک

پرستک بد

پرستیدن

پرستیده

پرستیز

<hr> مترادف پرستیژ : اعتبار، تشخص، حیثیت، شخصیت، نفوذ

مترادف پرستیژ : اعتبار، تشخص، حیثیت، شخصیت، نفوذ

پرستیژ

<hr> مترادف پرسخن : بگو، پرچانه، پرحرف، روده دراز، وراج <hr> متضاد پرسخن : کم حرف، کم سخن

مترادف پرسخن : بگو، پرچانه، پرحرف، روده دراز، وراج متضاد پرسخن : کم حرف، کم سخن

پرسخن

<hr> مترادف پرسش : استخبار، استطلاع، استعلام، استفسار، استفهام، اقتراح، بازجویی، بازخواست، سؤال، سراغ، مواخذه <hr> متضاد پرسش : پاسخ، جواب

مترادف پرسش : استخبار، استطلاع، استعلام، استفسار، استفهام، اقتراح، بازجویی، بازخواست، سؤال، سراغ، مواخذه متضاد پرسش : پاسخ، جواب

واژه های حرف "پ" - فرهنگ عمید