فرهنگ عمید

کرنج

کرنجو

کرند

کرنر

<hr> مترادف کرنش : احترام، تعظیم، تکریم، حرمت، سلام <hr> برابر پارسی : فروتنی، سرفرودآوردن

مترادف کرنش : احترام، تعظیم، تکریم، حرمت، سلام برابر پارسی : فروتنی، سرفرودآوردن

کرنش

کرنومتر

کرنگ

<hr> مترادف کره : اجبار، کراهت، گوی، نفرت | بچه، نوزاد | چربی، روغن، پینه، چرک، ریم، وسخ <hr> برابر پارسی : گوی، گویال

مترادف کره : اجبار، کراهت، گوی، نفرت | بچه، نوزاد | چربی، روغن، پینه، چرک، ریم، وسخ برابر پارسی : گوی، گویال

کره

کره بعد اخری

کره بعداخری

کرو

کروان

کروب

کروبی

کروت

کروتن

کروتنه

کرور

کروز

کروشه

کروم

کرومات

کروماتین

کرومانیون

کروموزوم

کرومیت

کرونده

کروه

کروک

کروکر

کروکودیل

کروکی

<hr> برابر پارسی : گرد، گویالی، گوییک

برابر پارسی : گرد، گویالی، گوییک

کروی

کرویا

کرپ

کرپ دوشین

کرپا

کرپان

کرپه

کرپوک

کرپی

کرچ

کرچه

کرچک

<hr> مترادف کرک : بدبده، بلدرچین، کراک، وشم، ولج

واژه های حرف "ک" - فرهنگ عمید