گویش مازنی

ارینه دار

اریه

اریه سری

اریچ

<hr> مترادف از : ( آز ) افزون طلبی، حرص، زیاده خواهی، شره، طمع، ولع، احتیاج، حاجت، نیاز <hr> متضاد از : ( آز ) قناعت

مترادف از : ( آز ) افزون طلبی، حرص، زیاده خواهی، شره، طمع، ولع، احتیاج، حاجت، نیاز متضاد از : ( آز ) قناعت

از

از ان

از ان رو

از این ور

از باران

از بلو

از بن

از بنا

از بنو

از بیل

از بین چال

از بین – چال

از دار تپه

از رود سر

از رود – سر

از سر

از نقس

از نوا

از کل

از کلا

از گامه

از – این – ور

از – بن

از – کل

از – کلا

<hr> برابر پارسی : برابر، به جای

برابر پارسی : برابر، به جای

ازا

ازا بخارد

ازا بخاردن

ازا – بخارد

ازا – بخاردن

ازاب

<hr> مترادف ازاد : ( آزاد ) آزاده، حر، خلاص، رها، سبکبار، فارغ، مخیر، مختار، مرخص، مستقل، مستخلص، وارسته، ول <hr> متضاد ازاد : ( آزاد ) اسیر، برده، بنده، غیرمستقل، گرفتار

مترادف ازاد : ( آزاد ) آزاده، حر، خلاص، رها، سبکبار، فارغ، مخیر، مختار، مرخص، مستقل، مستخلص، وارسته، ول متضاد ازاد : ( آزاد ) اسیر، برده، بنده، غیرمستقل، گرفتار

ازاد

ازادمون

ازادگله

ازادگون

<hr> مترادف ازار : ( آزار ) آسیب، بلا، صدمه، گزند، تعدی، جفا، جور، ستم، ظلم، اذیت، تعذیب، زجر، شکنجه، عذاب، تعب، سختی، محنت، مرارت، مشقت، تاذی، مزاحمت، رنج، رنجه، عنا | قطیفه، لنگ، پیجامه، تنبان، زیرجامه، زیرشلواری، دستار، مندیل، پایاب

مترادف ازار : ( آزار ) آسیب، بلا، صدمه، گزند، تعدی، جفا، جور، ستم، ظلم، اذیت، تعذیب، زجر، شکنجه، عذاب، تعب، سختی، محنت، مرارت، مشقت، تاذی، مزاحمت، رنج، رنجه، عنا | قطیفه، لنگ، پیجامه، تنبان، زیرجامه، زیرشلواری، دستار، مندیل، پایاب

واژه های حرف "ا" - گویش مازنی