گویش مازنی

سف

سف بزئن

سف جار

سف داربن

سف نو

سف چال

سفارش انترش

<hr> مترادف سفال : ظرف گلی، کوزه، خزف، گل پخته، سوفالی، پوست پسته، گردو، بادام

مترادف سفال : ظرف گلی، کوزه، خزف، گل پخته، سوفالی، پوست پسته، گردو، بادام

سفال

سفال به سر

سفال زار

سفال سر

سفال گردان

سفاله

سفالی

سفت دار

<hr> مترادف سفته : سند دین، فته طلب، دستلاف، دشت، سودای اول فروشنده، تیر، پیکان، نیزه، محکم، ستبر، غلیظ، سوراخ سنگهای قیمتی، سخن بکر

مترادف سفته : سند دین، فته طلب، دستلاف، دشت، سودای اول فروشنده، تیر، پیکان، نیزه، محکم، ستبر، غلیظ، سوراخ سنگهای قیمتی، سخن بکر

سفته

سفدار گردن

<hr> مترادف سفره : ادیم، بساط، خوان، سماط، نطع

مترادف سفره : ادیم، بساط، خوان، سماط، نطع

سفره

سفره ی چارگالی

سفل مییون

<hr> مترادف سفه : نادانی، کم خردی، بلاهت

مترادف سفه : نادانی، کم خردی، بلاهت

سفه

سفه بییشتن

سفه دله

سفه دچیین

سفیانی

سفیتاک

سفید آب

سفید ال

سفید بن

سفید تمشک

سفید تور

سفید تیره

سفید خنه

سفید مهی

سفید هلوم

سفید چش

سفید کرکوک

سفید –چش

سفیداب

سفیدال

سفیدو

سفیدک

سفیدکار

سفیدکو

سفیدی هرکت

<hr> مترادف سق : سقف دهان، کام، نرم کام

مترادف سق : سقف دهان، کام، نرم کام

سق

سق واش

سق پلس

واژه های حرف "س" - گویش مازنی