گویش مازنی

سرشاخه

<hr> مترادف سرشار : آکنده، انباشته، پر، سیراب، فایض، فیض، لبالب، لبریز، مالامال، مشحون، ممتلی، مملو <hr> متضاد سرشار : تهی

مترادف سرشار : آکنده، انباشته، پر، سیراب، فایض، فیض، لبالب، لبریز، مالامال، مشحون، ممتلی، مملو متضاد سرشار : تهی

سرشار

<hr> مترادف سرشت : آفرینش، خلقت، آمیزه، اصل، جنس، خمیره، جنم، خلق وخو، خو، ضریبه، ذات، سجیه، سیرت، شمال، طبع، طبیعت، طینت، غریزه، فطرت، جبلت، مزاج، نهاد، خمیرمایه، گوهر، جوهره <hr> برابر پارسی : نهاد

مترادف سرشت : آفرینش، خلقت، آمیزه، اصل، جنس، خمیره، جنم، خلق وخو، خو، ضریبه، ذات، سجیه، سیرت، شمال، طبع، طبیعت، طینت، غریزه، فطرت، جبلت، مزاج، نهاد، خمیرمایه، گوهر، جوهره برابر پارسی : نهاد

سرشت

سرشن

سرشو

سرشوران

سرشکسگی

سرشکن هاکردن

سرشکو

سرضرب

سرف

سرفت

سرفتن

سرلا بن لا

<hr> مترادف سرم : خونابه

سرم

سرم بندی

سرم سرا

سرم کار

<hr> مترادف سرما : برد، برودت، خنکی، زمهریر، سردی، سوز، یخبندان ، دمای پایین <hr> متضاد سرما : گرما

مترادف سرما : برد، برودت، خنکی، زمهریر، سردی، سوز، یخبندان ، دمای پایین متضاد سرما : گرما

سرما

سرما بخاردن

سرماخ

سرمال

سرمایی

<hr> مترادف سرمست : سرخوش، کچول، کیفور، لول، ملنگ، شاد، شادمان، مسرور، می زده، نشئه، مخمور ، مغرور، فخور، خودپسند <hr> متضاد سرمست : خمار

مترادف سرمست : سرخوش، کچول، کیفور، لول، ملنگ، شاد، شادمان، مسرور، می زده، نشئه، مخمور ، مغرور، فخور، خودپسند متضاد سرمست : خمار

سرمست

سرمشک

سرمن

سرمنی

<hr> مترادف سرمه : کحل ، سیاهی، تیرگی، تاریکی <hr> متضاد سرمه : توتیا

مترادف سرمه : کحل ، سیاهی، تیرگی، تاریکی متضاد سرمه : توتیا

سرمه

سرمه قریچ

سرمه واش

سرمچی

سرن

<hr> مترادف سرنا : سورنای، شهنا

مترادف سرنا : سورنای، شهنا

سرنا

سرنا چی

سرنال

سرناچی

سرناک

<hr> مترادف سرند : خاک بیز، غربال، غربیل <hr> متضاد سرند : الک

مترادف سرند : خاک بیز، غربال، غربیل متضاد سرند : الک

سرند

سرندون

سرنه

سرنویسی

سرنک

سرنکشی

<hr> مترادف سرنگ : آمپول، آبدزدک

مترادف سرنگ : آمپول، آبدزدک

سرنگ

سرنگ بکشیین

<hr> مترادف سرنگونی : انتکاس، انقراض، قلع، نابودی، براندازی، باژگونگی، واژگونی

مترادف سرنگونی : انتکاس، انقراض، قلع، نابودی، براندازی، باژگونگی، واژگونی

سرنگونی

<hr> مترادف سره : بی آلایش، بی آمیغ، بی غش، پاک، خالص، ناب، نیامیخته ، درست، صحیح ، خوب، نیک ، کامل، بی نقص <hr> متضاد سره : ناسره، نادرست، بد، ناقص

مترادف سره : بی آلایش، بی آمیغ، بی غش، پاک، خالص، ناب، نیامیخته ، درست، صحیح ، خوب، نیک ، کامل، بی نقص متضاد سره : ناسره، نادرست، بد، ناقص

واژه های حرف "س" - گویش مازنی