واژه نامه بختیاریکا

<hr> مترادف اژدها : اژدر، افعی، ثعبان، دیومار، مار

مترادف اژدها : اژدر، افعی، ثعبان، دیومار، مار

اژدها

<hr> مترادف اک : ( آک ) آسیب، آفت، آهو، عیب، وصمت، بد، شرور، شریر

مترادف اک : ( آک ) آسیب، آفت، آهو، عیب، وصمت، بد، شرور، شریر

اک

اکا مکا

<hr> مترادف اکثر : اغلب، بسیار، بیشتر <hr> برابر پارسی : بیشتر، بیش تر، فزونتر

مترادف اکثر : اغلب، بسیار، بیشتر برابر پارسی : بیشتر، بیش تر، فزونتر

اکثر

<hr> برابر پارسی : کورِ مادرزاد

برابر پارسی : کورِ مادرزاد

اکمه

<hr> مترادف اکناف : اطراف، پیرامون، حوالی، دوروبر، گوشه وکناره ها <hr> برابر پارسی : پناهاندن، پناه ها، کنارها

مترادف اکناف : اطراف، پیرامون، حوالی، دوروبر، گوشه وکناره ها برابر پارسی : پناهاندن، پناه ها، کنارها

اکناف

<hr> مترادف اکنون : الحال، این دم، اینک، حالا، عجالتاً، فعلاً، کنون

مترادف اکنون : الحال، این دم، اینک، حالا، عجالتاً، فعلاً، کنون

اکنون

<hr> مترادف اگر : ار، چنانچه، درصورتی که، گر، ولو، یا

مترادف اگر : ار، چنانچه، درصورتی که، گر، ولو، یا

اگر

اگر هزار بار هم

اگر یه موقع

<hr> برابر پارسی : گــَندابرو

برابر پارسی : گــَندابرو

اگو

اگو گرد

اگو گشتن

اگوله

اگوی

<hr> مترادف ای : ایا، هان، های، هلا

مترادف ای : ایا، هان، های، هلا

ای

ای دل می دل

ای فرزندم

ای کاش این کار را انجام نمی دادی

ایاس

ایاق

<hr> برابر پارسی : استان، ساتراپ، فرمانروایی

برابر پارسی : استان، ساتراپ، فرمانروایی

ایالت

ایام شاه بیزبیزک

ایبیر

ایبیری گریدن

ایر

<hr> مترادف ایراد : اعتراض، انتقاد، بازخواست، بهانه گیری، خرده گیری، عیب جویی، مواخذه <hr> برابر پارسی : نادرستی، خرده گیری، خراب، خرابی، خرده

مترادف ایراد : اعتراض، انتقاد، بازخواست، بهانه گیری، خرده گیری، عیب جویی، مواخذه برابر پارسی : نادرستی، خرده گیری، خراب، خرابی، خرده

ایراد

<hr> برابر پارسی : دست آویختن، خرده گرفتن، بهانه گرفتن

برابر پارسی : دست آویختن، خرده گرفتن، بهانه گرفتن

ایراد گرفتن

ایراد گرفتن از هم

ایزه

ایسا

ایسانیا

<hr> مترادف ایست : توقف، درنگ، سکته، مکث، وقفه

مترادف ایست : توقف، درنگ، سکته، مکث، وقفه

ایست

<hr> مترادف ایستادن : قیام <hr> متضاد ایستادن : جلوس، نشستن

مترادف ایستادن : قیام متضاد ایستادن : جلوس، نشستن

ایستادن

<hr> مترادف ایستاده : برپا، قایم، راکد <hr> متضاد ایستاده : نشسته

مترادف ایستاده : برپا، قایم، راکد متضاد ایستاده : نشسته

ایستاده

<hr> مترادف ایستادگی : ابرام، استقامت، استقرار، پایداری، ثبات، دوام، مقاومت، قیام <hr> متضاد ایستادگی : قعود

مترادف ایستادگی : ابرام، استقامت، استقرار، پایداری، ثبات، دوام، مقاومت، قیام متضاد ایستادگی : قعود

واژه های حرف "ا" - واژه نامه بختیاریکا