صفحه اصلی
واژه نامه بختیاریکا
واژه های حرف "ب" - واژه نامه بختیاریکا
بربری
بربستن
بربو
بربیم
برت زیاد
برتافتن
برج
برجا
برجا مانده
برجسته
برجسته شده
برجستگی
برجستگی پس از جوش خوردن استخوان
برجوئی
برجک دیدبانی
برجیس
برخاسته
برخاسته وابیدن
برخوردن
برد
برد ازما
برد بت
برد به سر زیدن
برد به پشت اهک اویدن
برد بچک
برد تش
برد تلاش
برد تک سری
برد تیله
برد جه جه
برد خواستن سر اشکندن
برد ری وا ری ون
برد ری وا ری وندن
برد زیری
برد سری
برد سیلا
برد سیلایی
برد نهادن
برد هرک
برد وا ور زو وندن
برد ور بند
برد وزه
برد وچک
برد پر
برد پرو
برد پلی
برد پیر
برد پیز
بیشتر