صفحه اصلی
واژه نامه بختیاریکا
واژه های حرف "ب" - واژه نامه بختیاریکا
بر و دوز
بر و گش
بر وا بر
بر پیشانی زدن
بر چکیدن
بر کلو
بر کنار کردن
بر گرفتن و زود پریدن
بر گلو
بر گیر
بر یازیدن
برا
برابر
برادر
برار زن
برار میمو
برازا
برازستن
برازنا
برازنده
برازنیدن
برازیده کردن
براش
براشر
برافراشتن
برافراشته
برافروختن اتش
براق
برام
برام عالی
برامدن
برامده
برامدگی
برانداز کردن و نگریستن
برانکارد
برانگیختن
برانگیخته شدن حس تعصب یا ترحم یا غیره
براورد کردن وضعیت بدنی
براوردن
برای
برای اشاره به شخص منفور گفته می شود
برای امتحان کردن
برای ان که قسم دروغ نشود
برای ثواب در راه خداوند
برای خود احترام زیادی قائل شدن
برای رضای خداوند
بربر
بربرو
بیشتر