صفحه اصلی
واژه نامه بختیاریکا
واژه های حرف "خ" - واژه نامه بختیاریکا
خواهر
خواهر شوهر
خواهرزاده
خوب
خوب سرشته نشده
خوب نبودن احوال
خوب یار
خوتل
خوتو
خوجه
خوخوک
خوخوک زیدن ور کسی
خود
خود خوانده
خود را ارائه کردن
خود را باختن
خود را بزرگ جا زدن
خود را به نشنیدن زدن
خود را به کوچه علی چپ زدن
خود را مدعی یا داوطلب نشان دادن
خود را میراث دار کردن
خود را نگه نداشتن
خود را نگهداشتن
خود را کوچک نکردن
خود را کوچک کردن یا لوس کردن
خود را گرفتن و ناز کردن و گران کردن
خودازاری
خودبزرگ بین
خودتان
خودتو نگهدار
خودخواه
خوددار
خودداری کردن
خودرای
خودرو
خودزنی
خودسازی
خودستا
خودستایی کردن
خودسر
خودسرانه
خودسری
خودش
خودشان
خودم
خودمان
خودمختار
خودنما
بیشتر