صفحه اصلی
واژه نامه بختیاریکا
واژه های حرف "م" - واژه نامه بختیاریکا
منتظر
منتظر بودن
منتظر وقوع حادثه
منتظر کمک
منتظر گذاشتن
منج
منج زیدن
منجا
منجزی
منجق ور کنی
منجقا
منجل
منجلوی
منجمد
منجمد شدن
منجه کاری
منجه کور
منجول
منجی کار
منحوس
مند
مند او
مندال
مندرس
مندن
مندنی
منده
مندوک
مندی
مندیر
منزل
منزل به منزل
منزلگاه
منزه
منزوی
منس مردن
منستی
منشت
منشکمه
منشی
منصرف شدن
منطقه
منظره
منظم
منظور نکردن
منعطف
منفک
منق
بیشتر