انگلیسی به انگلیسی

act of terrorism

act of war

<hr> لرد اکتون (مورخ انگلیسی)

لرد اکتون (مورخ انگلیسی)

act on

act on impulse

act on instinct

act on one's own initiative

act on the spot

<hr> (روان پزشکی) تخلیه ی هیجانی کردن، برون ریزی، کنش نمایی

(روان پزشکی) تخلیه ی هیجانی کردن، برون ریزی، کنش نمایی

act out

act the giddy goat

act the maggot

act the part

act ultra vires

act under pressure

<hr> (عامیانه) 1- لوس شدن، شیطانی کردن 2- ملتهب و دردناک شدن، خودسری کردن

(عامیانه) 1- لوس شدن، شیطانی کردن 2- ملتهب و دردناک شدن، خودسری کردن

act up

act up to one's opinions

act upon

act willfully

act with discretion

act your age

acta

<hr> قابل اجرا روی صحنه، بازی کردنی، نمایش دادنی

قابل اجرا روی صحنه، بازی کردنی، نمایش دادنی

actable

actant

acted against his better judgement

acted as if he owned the place

acted for

acted in self defence

acted in the line of duty

acted rationally

acted under the banner of

acted wisely

acted within the law

<hr> مخفف: هورمون پلی پپتید (که از غده ی هیپوفیز گرفته می شود و کابرد دارویی دارد)

مخفف: هورمون پلی پپتید (که از غده ی هیپوفیز گرفته می شود و کابرد دارویی دارد)

acth

actigraph

actimate

<hr> اکتین (پروتئینی که در عضلات موجود است) (رجوع شود به: actomyosin)

اکتین (پروتئینی که در عضلات موجود است) (رجوع شود به: actomyosin)

actin

<hr> معنی : بازیگری، کفیل، فعالیت، ایفای نمایش، کاری، جدیت، عامل، فعال، جدی، کفالت کننده، کنشی، فاعل، قابل اعمال <hr> معانی دیگر : برای اجرا روی صحنه آماده یا تعدیل شده، جانشین، متصدی موقت، قائم مقام، سرپرست

معنی : بازیگری، کفیل، فعالیت، ایفای نمایش، کاری، جدیت، عامل، فعال، جدی، کفالت کننده، کنشی، فاعل، قابل اعمال معانی دیگر : برای اجرا روی صحنه آماده یا تعدیل شده، جانشین، متصدی موقت، قائم مقام، سرپرست

acting

acting copy

acting crazy

<hr> (جانور شناسی) شقایق دریایی (جنس actinia)، کیسه تن دریایی، شقایق بحری

(جانور شناسی) شقایق دریایی (جنس actinia)، کیسه تن دریایی، شقایق بحری

actinia

actinian

<hr> معنی : دارای خواص پرتوافکنی، مربوط به تاثیر شیمیایی <hr> معانی دیگر : وابسته به اکتینیسم (actinism)، پرتوی، دارای خواص نور فرابنفش، مربوط به تاثیر شیمیایی <hr> actinic(al) دارای خواصشیمیایی، مربوطبه تابش شیمیایی

معنی : دارای خواص پرتوافکنی، مربوط به تاثیر شیمیایی معانی دیگر : وابسته به اکتینیسم (actinism)، پرتوی، دارای خواص نور فرابنفش، مربوط به تاثیر شیمیایی actinic(al) دارای خواصشیمیایی، مربوطبه تابش شیمیایی

actinic

<hr> اشعه ی اکتینیک (مثل اشعه ی ایکس و نور فرابنفش)

اشعه ی اکتینیک (مثل اشعه ی ایکس و نور فرابنفش)

actinic rays

actinically

actinide

<hr> (فیزیک و شیمی) خانواده ی اکتی نیدها (گروهی از عناصر شیمیایی رادیو اکتیو از عنصر 89 تا عنصر 103 در جدول عناصر)

(فیزیک و شیمی) خانواده ی اکتی نیدها (گروهی از عناصر شیمیایی رادیو اکتیو از عنصر 89 تا عنصر 103 در جدول عناصر)

actinide series

<hr> (فیزیک و شیمی - خاصیت نور فرابنفش و اشعه ی ایکس و غیره که موجب دگرگونی شیمیایی می شود مثلا در عکاسی)، اکتی نیسم، واکنش نوری، تابش شیمیایی، پرتو افکنی، تشعشع، خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی و غیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند

(فیزیک و شیمی - خاصیت نور فرابنفش و اشعه ی ایکس و غیره که موجب دگرگونی شیمیایی می شود مثلا در عکاسی)، اکتی نیسم، واکنش نوری، تابش شیمیایی، پرتو افکنی، تشعشع، خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی و غیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند

actinism

<hr> (شیمی) اکتینیم (عنصر سفید رادیو اکتیو فلزی که همراه اورانیم و رادیم یافت می شود و نشان آن ac و وزن اتمی آن 227/0278 است)

(شیمی) اکتینیم (عنصر سفید رادیو اکتیو فلزی که همراه اورانیم و رادیم یافت می شود و نشان آن ac و وزن اتمی آن 227/0278 است)

actinium

<hr> تابش، دگرگونی تابشی، پرتوی، پیشوند:، پیشوندی بمعنی دارای پرتو و دارای شعاع

تابش، دگرگونی تابشی، پرتوی، پیشوند:، پیشوندی بمعنی دارای پرتو و دارای شعاع

واژه های حرف "a" - انگلیسی به انگلیسی