انگلیسی به انگلیسی

<hr> روانشناسى : رنگ کورى

color blindness

color box

<hr> (بایگانی و پرونده داری - سیم کشی - مکانیک) رنگ نشان کردن (بابه کار بردن رنگ های گوناگون مشخص کردن)

(بایگانی و پرونده داری - سیم کشی - مکانیک) رنگ نشان کردن (بابه کار بردن رنگ های گوناگون مشخص کردن)

color code

color depth

color detail

color fastness

color film

color graphic adaptor

color graphics adapter

<hr> (در رژه و مراسم نظامی) پاسداران پرچم، گارد پرچم

(در رژه و مراسم نظامی) پاسداران پرچم، گارد پرچم

color guard

<hr> مانع نژادی (موانع اقتصادی و اجتماعی و سیاسی که پیشرفت سیاهان و سایر رنگین پوستان را متوقف می کند)

مانع نژادی (موانع اقتصادی و اجتماعی و سیاسی که پیشرفت سیاهان و سایر رنگین پوستان را متوقف می کند)

color line

color map

color matching

color model

color monitor

color of one's skin

color palette

<hr> (در مورد رنگ پوست یا پر یا خز) رنگ غیرمعمولی، رنگ آمیزی غیر عادی

(در مورد رنگ پوست یا پر یا خز) رنگ غیرمعمولی، رنگ آمیزی غیر عادی

color phase

color photograph

color photography

color range

color scanner

color scheme

color screen

color separation

color television

color test

color tv

color wheel

colorability

<hr> معنی : جعلی، رنگ پذیر <hr> معانی دیگر : رنگ شدنی، ساختگی

معنی : جعلی، رنگ پذیر معانی دیگر : رنگ شدنی، ساختگی

colorable

colorably

<hr> (در مورد سیگار برگ - از نظر رنگ و طعم) متوسط، نیمه ملایم، ایالت کلرادو (امریکا)

(در مورد سیگار برگ - از نظر رنگ و طعم) متوسط، نیمه ملایم، ایالت کلرادو (امریکا)

colorado

<hr> (جانور شناسی) سوسک کلرادو (leptinotarsa decemlineata که آفت سیب زمینی و غیره است)

(جانور شناسی) سوسک کلرادو (leptinotarsa decemlineata که آفت سیب زمینی و غیره است)

colorado beetle

<hr> شهر کلرادو اسپرینگز (در مرکز ایالت کلرادو ـ امریکا)

شهر کلرادو اسپرینگز (در مرکز ایالت کلرادو ـ امریکا)

colorado springs

colorado state university

<hr> رنگ افزا (رنگ یا رنگدانه یا رنگیزه که برای رنگ کردن به کار رود)، رنگین ساز

رنگ افزا (رنگ یا رنگدانه یا رنگیزه که برای رنگ کردن به کار رود)، رنگین ساز

colorant

<hr> معنی : رنگ امیزی، فن رنگرزی، حالت رنگ پذیری <hr> معانی دیگر : رنگ آمیزی، رنگ آرایی، رنگ و رو، رنگ و آب، فن آمیختن رنگ ها (مثلا در نقاشی)، رنگینی، رنگین بودن

معنی : رنگ امیزی، فن رنگرزی، حالت رنگ پذیری معانی دیگر : رنگ آمیزی، رنگ آرایی، رنگ و رو، رنگ و آب، فن آمیختن رنگ ها (مثلا در نقاشی)، رنگینی، رنگین بودن

coloration

<hr> (موسیقی)، آهنگ پرجلوه و پرزیر و بم، خواننده ای که همراه چنین آهنگی می خواند (معمولا سوپرانو)

(موسیقی)، آهنگ پرجلوه و پرزیر و بم، خواننده ای که همراه چنین آهنگی می خواند (معمولا سوپرانو)

coloratura

colorbearer

<hr> (برنامه ی تلویزیونی) رنگی، (برنامه ی) رنگین پخش کردن

(برنامه ی تلویزیونی) رنگی، (برنامه ی) رنگین پخش کردن

colorcast

colorcasting

colorectal

colorectal cancer

<hr> معنی : سیاه پوست، رنگی، رنگین، ملون، نژادهای غیر سفید پوست <hr> معانی دیگر : رنگدار، رنگارنگ، دارای رنگ بخصوص، دگرگون شده (از راه غلو کردن یا دستکاری یا تلقین و غیره)، (افریقای جنوبی - معمولا c بزرگ) دورگه (از نژاد سیاه و سفید)، رنگین پوست، غیر سفید پوست

معنی : سیاه پوست، رنگی، رنگین، ملون، نژادهای غیر سفید پوست معانی دیگر : رنگدار، رنگارنگ، دارای رنگ بخصوص، دگرگون شده (از راه غلو کردن یا دستکاری یا تلقین و غیره)، (افریقای جنوبی - معمولا c بزرگ) دورگه (از نژاد سیاه و سفید)، رنگین پوست، غیر سفید پوست

colored

colored man

colored person

<hr> معنی : دارای رنگ ثابت، رنگ نرو <hr> معانی دیگر : پایارنگ

معنی : دارای رنگ ثابت، رنگ نرو معانی دیگر : پایارنگ

واژه های حرف "c" - انگلیسی به انگلیسی