انگلیسی به انگلیسی

<hr> معنی : سنجاقک <hr> معانی دیگر : (جانورشناسی) سنجاقک رنگین (از زیر راسته ی zygoptera)

معنی : سنجاقک معانی دیگر : (جانورشناسی) سنجاقک رنگین (از زیر راسته ی zygoptera)

damselfly

<hr> معنی : الو <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی)، آلوچه، گوجه، آلو سیاه (آلوی کوچک و ارغوانی - bullace هم می گویند)

معنی : الو معانی دیگر : (گیاه شناسی)، آلوچه، گوجه، آلو سیاه (آلوی کوچک و ارغوانی - bullace هم می گویند)

damson

damya bridge

<hr> مخفف:، (انجیل) دانیال نبی، (قدیمی) آقا، سرور، جناب، اسم خاص مذکر (مخفف: دانیل daniel)، (انجیل) دان (پسر پنجم حضرت یعقوب)، همهجا، از یک سو به سوی دیگر

مخفف:، (انجیل) دانیال نبی، (قدیمی) آقا، سرور، جناب، اسم خاص مذکر (مخفف: دانیل daniel)، (انجیل) دان (پسر پنجم حضرت یعقوب)، همهجا، از یک سو به سوی دیگر

dan aykroyd

dan ben amotz

dan goldin

dan halutz

dan hotels

dan meridor

dan naveh

dana

dana owens

danaides

danakil

danaus

<hr> معنی : رقص، رقصیدن <hr> معانی دیگر : پایکوبی، پای بازی، وشت، رامشگری، فغند، پایکوبی کردن، وشتن، به رقص درآوردن یا درآمدن، (با نشاط و سبکبالی) حرکت کردن، جست و خیز کردن، (مثل چوب پنبه در آب موج دار) بالا و پایین رفتن، مهمانی رقص، (انواع رقص) تانگو، والس، سوینگ (و غیره)، هنر رقص، باله، موسیقی رقص، حرکت (تند و شاد)

معنی : رقص، رقصیدن معانی دیگر : پایکوبی، پای بازی، وشت، رامشگری، فغند، پایکوبی کردن، وشتن، به رقص درآوردن یا درآمدن، (با نشاط و سبکبالی) حرکت کردن، جست و خیز کردن، (مثل چوب پنبه در آب موج دار) بالا و پایین رفتن، مهمانی رقص، (انواع رقص) تانگو، والس، سوینگ (و غیره)، هنر رقص، باله، موسیقی رقص، حرکت (تن

dance

<hr> نزدیک بودن و بذل توجه فراوان کردن، دور کسی پرپر زدن

نزدیک بودن و بذل توجه فراوان کردن، دور کسی پرپر زدن

dance attendance on

dance attendance upon someone

dance band

dance club

dance company

<hr> بخشی از رستوران و غیره که کف آن برای رقص ساخته شده است، پیست رقص

بخشی از رستوران و غیره که کف آن برای رقص ساخته شده است، پیست رقص

dance floor

dance hall

dance in a circle

dance macabre

dance marathon

dance music

<hr> (به ویژه در هنر قرون وسطی) رقص مرگ (نشان دادن مرگ که رقص کنان انسان ها را می رباید)

(به ویژه در هنر قرون وسطی) رقص مرگ (نشان دادن مرگ که رقص کنان انسان ها را می رباید)

dance of death

dance studio

dance therapy

<hr> هرروز به سازی رقصیدن، به ساز دیگری رقصیدن

هرروز به سازی رقصیدن، به ساز دیگری رقصیدن

dance to another tune

dance to someone's whistle

dance to the music of

dance to the tune of

dance with abandon

danceable

danced attendance on him

danced on his grave

<hr> معنی : رقاص <hr> معانی دیگر : رقصگر، رامشگر

معنی : رقاص معانی دیگر : رقصگر، رامشگر

dancer

dancercise

dancercize

dances with wolves

<hr> معنی : رقص <hr> معانی دیگر : دست افشانی، پای کوبی

واژه های حرف "d" - انگلیسی به انگلیسی