انگلیسی به انگلیسی

<hr> معنی : شعر کوتاه، سرود چوپانی، شعر دشتی <hr> معانی دیگر : (شعر) شعر کوتاه شبانی (معمولا به صورت گفت و شنود)

معنی : شعر کوتاه، سرود چوپانی، شعر دشتی معانی دیگر : (شعر) شعر کوتاه شبانی (معمولا به صورت گفت و شنود)

eclogue

ecma

ecme

<hr> پیشوند: محیط،پرگیر،بوم،زیست بوم [ecotype]

پیشوند: محیط،پرگیر،بوم،زیست بوم [ecotype]

ecocatastrophe

<hr> (تباه سازی محیط زیست مثلا با آلوده سازی) زیست بوم کشی

(تباه سازی محیط زیست مثلا با آلوده سازی) زیست بوم کشی

ecocide

ecofeminism

ecofreak

ecofriendly

ecograph

<hr> مخفف:، وابسته به (زیست) بوم شناسی

مخفف:، وابسته به (زیست) بوم شناسی

ecol

ecole des beaux arts

ecologic

<hr> روانشناسى : بوم شناختى

ecological

ecological conditions

ecological damages

ecological environment

ecologically

<hr> معنی : بوم شناس <hr> معانی دیگر : بوم شناس

معنی : بوم شناس معانی دیگر : بوم شناس

ecologist

<hr> معنی : زیوه شناسی، بوم شناسی <hr> معانی دیگر : (شاخه ای از زیست شناسی که با روابط موجودات با محیط سروکار دارد - شاخه ای از جامعه شناسی که با روابط انسان با محیط اجتماعی و طبیعی خود سروکار دارد) زیست بوم شناسی، شناخت محیط زیست، oecology : علم عادت وطرز زندگی موجودات و نسبت انها با محیط

معنی : زیوه شناسی، بوم شناسی معانی دیگر : (شاخه ای از زیست شناسی که با روابط موجودات با محیط سروکار دارد - شاخه ای از جامعه شناسی که با روابط انسان با محیط اجتماعی و طبیعی خود سروکار دارد) زیست بوم شناسی، شناخت محیط زیست، oecology : علم عادت وطرز زندگی موجودات و نسبت انها با محیط

ecology

<hr> مخفف:، اقتصادی، علم اقتصاد، مخفف: اقتصادی مخفف: علم اقتصاد مخفف: اقتصاد

مخفف:، اقتصادی، علم اقتصاد، مخفف: اقتصادی مخفف: علم اقتصاد مخفف: اقتصاد

econ

econo lodge

econometrician

<hr> معنی : اقتصاد سنجی <hr> معانی دیگر : سنجش پدیده های اقتصادی، استفاده از روش های اماری در بررسی مسائل اقتصادی

معنی : اقتصاد سنجی معانی دیگر : سنجش پدیده های اقتصادی، استفاده از روش های اماری در بررسی مسائل اقتصادی

econometrics

econometrist

<hr> معنی : اقتصادی <hr> معانی دیگر : مانبدی، وابسته به علم اقتصاد، مانبد شناسانه، میانکارانه، (قدیمی) مقرون به صرفه، باصرفه

معنی : اقتصادی معانی دیگر : مانبدی، وابسته به علم اقتصاد، مانبد شناسانه، میانکارانه، (قدیمی) مقرون به صرفه، باصرفه

واژه های حرف "e" - انگلیسی به انگلیسی