انگلیسی به انگلیسی

<hr> (خودمانی) رجوع شود به: heterosexual، پیشوند: دیگر، دگر، متفاوت، ناجور -، ناهم - [heterosexual] (پیش از واکه می شود: - heter)، heter پیشوندیست بمعانی، بغیر از و دیگر و از جنس دیگری یا ازنوع مختلف

(خودمانی) رجوع شود به: heterosexual، پیشوند: دیگر، دگر، متفاوت، ناجور -، ناهم - [heterosexual] (پیش از واکه می شود: - heter)، heter پیشوندیست بمعانی، بغیر از و دیگر و از جنس دیگری یا ازنوع مختلف

hetero

heteroauxin

<hr> ناهمرنگ، ناجوررنگ، رنگارنگ، دارای رنگهای مختلف، مختلف اللون

ناهمرنگ، ناجوررنگ، رنگارنگ، دارای رنگهای مختلف، مختلف اللون

heterochromatic

<hr> (زیست شناسی) ناجور رنگینه، دگر رنگینه (بخشی از کروماتین)

(زیست شناسی) ناجور رنگینه، دگر رنگینه (بخشی از کروماتین)

heterochromatin

<hr> رجوع شود به: sex chromosome

heterochromosome

<hr> رنگانگ، گوناگون، دارای رنگهای گوناگون

رنگانگ، گوناگون، دارای رنگهای گوناگون

heterochromous

<hr> نابهنجار، ناهنجار، غیرعادی، خلاف قاعده، ناساز (heteroclitic هم می گویند)، بیقاعده، سماعی، اسم بیقاعده، کسیکه کارهایش برخلاف قاعده همگانیست

نابهنجار، ناهنجار، غیرعادی، خلاف قاعده، ناساز (heteroclitic هم می گویند)، بیقاعده، سماعی، اسم بیقاعده، کسیکه کارهایش برخلاف قاعده همگانیست

heteroclite

<hr> (شیمی) ناجور حلقه، هتروسیکلیک

(شیمی) ناجور حلقه، هتروسیکلیک

heterocyclic

<hr> معنی : گمراه <hr> معانی دیگر : (به ویژه در مورد مذهب و اعتقاد) کژآیین، ناساز، ناهماندیش، کژ کیش، ارتداد آمیز، دگراندیش، نابروال (در برابر: راست کیش orthodox)، دارای مذهب وعقایدی مخالف عقاید عمومی، مرتد، زندیق

معنی : گمراه معانی دیگر : (به ویژه در مورد مذهب و اعتقاد) کژآیین، ناساز، ناهماندیش، کژ کیش، ارتداد آمیز، دگراندیش، نابروال (در برابر: راست کیش orthodox)، دارای مذهب وعقایدی مخالف عقاید عمومی، مرتد، زندیق

heterodox

<hr> معنی : ارتداد، زندقه <hr> معانی دیگر : کژآیینی، ناهماندیشی، دگراندیشی، ناسازی، نابروالی، کژکیشی، اعتقادنابروال، اصل ناساز، عقیده ی ناجور، کژاندیشه

معنی : ارتداد، زندقه معانی دیگر : کژآیینی، ناهماندیشی، دگراندیشی، ناسازی، نابروالی، کژکیشی، اعتقادنابروال، اصل ناساز، عقیده ی ناجور، کژاندیشه

heterodoxy

<hr> (فیزیک - رادیو) دگرآمیز، هترودین، هترودین heterodyne frequency بسامد دگرآمیز دگرآمیز کردن یا شدن، هترودین کردن

(فیزیک - رادیو) دگرآمیز، هترودین، هترودین heterodyne frequency بسامد دگرآمیز دگرآمیز کردن یا شدن، هترودین کردن

heterodyne

<hr> (زیست شناسی - انگل زیست کننده روی یک گونه میزبان و سپس میزبانی از گونه ی دیگر) ناجور میزبان، دگرمیزبان

(زیست شناسی - انگل زیست کننده روی یک گونه میزبان و سپس میزبانی از گونه ی دیگر) ناجور میزبان، دگرمیزبان

heteroecious

heteroecism

<hr> (زیست شناسی) ناجور زامه (در برابر: جورزامه isogamete)، هتروگامیت

(زیست شناسی) ناجور زامه (در برابر: جورزامه isogamete)، هتروگامیت

heterogamete

heterogametic

<hr> (زیست شناسی)، ناجور زامه، دارای گل هایی که از نظر جنسی متفاوت اند، دارای مادگی ها، پرچم های نامرتب، دارای گلهای دوجوره

(زیست شناسی)، ناجور زامه، دارای گل هایی که از نظر جنسی متفاوت اند، دارای مادگی ها، پرچم های نامرتب، دارای گلهای دوجوره

heterogamous

heterogamy

<hr> معنی : عدم تجانس <hr> معانی دیگر : جوربجوری، ناجوری

معنی : عدم تجانس معانی دیگر : جوربجوری، ناجوری

heterogeneity

<hr> معنی : ناجور، متباین، ناهمگون، غیر متجانس، تولید شده در خارج بدن <hr> معانی دیگر : (از نظر ساختمان و نوع و غیره) ناهمگن، نامتجانس، ناهمسان (در برابر: همگن، یکدست homogeneous)، (دارای بخش های ناهمانند) جوراجور، متنوع، ناهمزاد، ناهم تبار، ناهمگن

معنی : ناجور، متباین، ناهمگون، غیر متجانس، تولید شده در خارج بدن معانی دیگر : (از نظر ساختمان و نوع و غیره) ناهمگن، نامتجانس، ناهمسان (در برابر: همگن، یکدست homogeneous)، (دارای بخش های ناهمانند) جوراجور، متنوع، ناهمزاد، ناهم تبار، ناهمگن

heterogeneous

heterogeneous class

heterogeneous network

heterogeneous society

heterogeneously

heterogeneousness

<hr> معنی : خلق الساعه، تولید و پیدایش ناگهانی، تناسل ناهمجنس <hr> معانی دیگر : (زیست شناسی) دگرزایی (alternation of generations هم می گویند)، تولید شده درخارج بدن

معنی : خلق الساعه، تولید و پیدایش ناگهانی، تناسل ناهمجنس معانی دیگر : (زیست شناسی) دگرزایی (alternation of generations هم می گویند)، تولید شده درخارج بدن

heterogenesis

heterogenetic

heterogenic

<hr> (از سرچشمه ها یا منابع گوناگون) ناهمزاد، ناهم سرچشمه، نادرونزاد، برونزاد، ناهم اصل، دگرزاد (در برابر: خودزاد autogenous)

(از سرچشمه ها یا منابع گوناگون) ناهمزاد، ناهم سرچشمه، نادرونزاد، برونزاد، ناهم اصل، دگرزاد (در برابر: خودزاد autogenous)

heterogenous

heterogonic

<hr> رجوع شود به: alternation of generations

رجوع شود به: alternation of generations

heterogony

heterograft

<hr> معنی : غیر مشابه، غیر متجانس، بدون نسبت، سرم غیر انسانی، دگرسان <hr> معانی دیگر : (زیست شناسی)دگرساخت، ناهم نهاد

معنی : غیر مشابه، غیر متجانس، بدون نسبت، سرم غیر انسانی، دگرسان معانی دیگر : (زیست شناسی)دگرساخت، ناهم نهاد

heterologous

<hr> معنی : عدم تجانس بیناعضای مختلف، ناهمگنیاعضاءازلحاظ ساختمانی، دگرسانی <hr> معانی دیگر : زیست شناسی عدم تجانس بین اعضای مختلف

معنی : عدم تجانس بیناعضای مختلف، ناهمگنیاعضاءازلحاظ ساختمانی، دگرسانی معانی دیگر : زیست شناسی عدم تجانس بین اعضای مختلف

heterology

<hr> دگرکافت (-1 زیست شناسی: تباهی یاخته های یک گونه توسط آنزیم ها و غیره ی تولید شده توسط یاخته های گونه ی دیگر) (-2 شیمی: تقسیم شدن یک ترکیب به دو بخش که هریک دارای بار الکتریکی مخالف باشند)، هترولیز، درمورد سلول ها فساد وزوال در اثر عامل خارجی مخالف کلمه autolysis

دگرکافت (-1 زیست شناسی: تباهی یاخته های یک گونه توسط آنزیم ها و غیره ی تولید شده توسط یاخته های گونه ی دیگر) (-2 شیمی: تقسیم شدن یک ترکیب به دو بخش که هریک دارای بار الکتریکی مخالف باشند)، هترولیز، درمورد سلول ها فساد وزوال در اثر عامل خارجی مخالف کلمه autolysis

heterolysis

heterolytic

<hr> (گیاه شناسی) ناجور پار، دارای ترکیبات غیر مربوط ونامتجانس

(گیاه شناسی) ناجور پار، دارای ترکیبات غیر مربوط ونامتجانس

heteromerous

<hr> ناجورریخت، ناجور شکل، جور بجور شونده، دارای شکل های گوناگون، جانوران دگردیس

ناجورریخت، ناجور شکل، جور بجور شونده، دارای شکل های گوناگون، جانوران دگردیس

heteromorphic

heteromorphism

<hr> ناخودمختار، ناخودوند (در برابر: خودوند autonomous)، ناجور گوال

ناخودمختار، ناخودوند (در برابر: خودوند autonomous)، ناجور گوال

heteronomous

heteronomously

<hr> معنی : پیروی از قانون دیگری <hr> معانی دیگر : انقیاد وپیروی از فرامین وقوانین شخص دیگری

معنی : پیروی از قانون دیگری معانی دیگر : انقیاد وپیروی از فرامین وقوانین شخص دیگری

heteronomy

<hr> (دو یا چند واژه که هم املا و هم صدا هستند ولی معانی آنها متفاوت است مانند: شیر خوراکی و شیر درنده) دگرچم، ناجور چم

(دو یا چند واژه که هم املا و هم صدا هستند ولی معانی آنها متفاوت است مانند: شیر خوراکی و شیر درنده) دگرچم، ناجور چم

heteronym

<hr> وابسته به یا دارای دگرچمی، دگرچم

وابسته به یا دارای دگرچمی، دگرچم

heteronymous

heteropathy

<hr> (وابسته به ماده ای که با بیش از یک ماده ی دیگر قابلیت واکنش دارد مانند پادتن ها و پادگن ها) چند جورگرای، چند گونه پذیر

(وابسته به ماده ای که با بیش از یک ماده ی دیگر قابلیت واکنش دارد مانند پادتن ها و پادگن ها) چند جورگرای، چند گونه پذیر

واژه های حرف "h" - انگلیسی به انگلیسی