انگلیسی به انگلیسی

israel broadcasting corporation

israel bureau of standards

israel cancer association

israel communist party

israel composers` league

israel defence forces

israel defense force

israel discount bank

israel electric corporation

israel institute of oceanographic and limnographical

israel labor party

israel land administration

israel lands administration

israel museum

israel national council for the prevention of acci

israel news service

israel on line

israel philharmonic orchestra

israel prize

israel prize winner

israel society for the prevention of smoking

israel state lottery

israel water planning authority

israel weapons development authority

<hr> اسرائیلی، اهل سرزمین اسرائیل، وابسته به کشور و مردم اسرائیل

اسرائیلی، اهل سرزمین اسرائیل، وابسته به کشور و مردم اسرائیل

israeli

israeli arab

israeli citizen

israeli citizenship

israeli court rulings

israeli information processing association

israeli jordanian peace treaty

israeli landscape

israeli police

israeli sailing association

<hr> معنی : عبرانی، یهودی، اسرائیلی، کلیمی، عبرانی <hr> معانی دیگر : جهود (به ویژه در مورد سرزمین و مردم اسرائیل باستان به کار می رود)

معنی : عبرانی، یهودی، اسرائیلی، کلیمی، عبرانی معانی دیگر : جهود (به ویژه در مورد سرزمین و مردم اسرائیل باستان به کار می رود)

israelite

issaquah

issar

<hr> (امریکا) فرد ژاپنی که شهروند امریکا شده است

(امریکا) فرد ژاپنی که شهروند امریکا شده است

issei

issoufou mahamadou

<hr> معنی : قابل صدور، صادر کردنی، انتشار دادنی <hr> معانی دیگر : قابل انتشار، انتشارپذیر، نشر پذیر

معنی : قابل صدور، صادر کردنی، انتشار دادنی معانی دیگر : قابل انتشار، انتشارپذیر، نشر پذیر

issuable

<hr> معنی : انتشار، صدور <hr> معانی دیگر : نشر

معنی : انتشار، صدور معانی دیگر : نشر

issuance

<hr> معنی : نژاد، اولاد، فرزند، سرانجام، پی امد، بر امد، نسخه، عمل، کردار، موضوع، شماره، نشریه، نتیجه بحی، رواج دادن، انتشار دادن، صادر شدن، فرستا دن، خارج شدن، بیرون آمدن، صادر کردن <hr> معانی دیگر : برون ریزی، در روی، خروج، برون رفت، برونش، راه خروج، خروجی، دهانه، مخرج، برونگاه، برونجای، نتیجه، عاقبت، پایان، برایند، درآمد (از ملک یا مالیات یا جریمه)، دریافتی(ها)، مداخل، (به صورت مداخل) حاصل شدن، به دست آمدن، تعلق گرفتن به، ارزیافت، عواید، عاید شدن، (موضوع یا سوال و غیره) مورد بحث، مطلب، قضیه، مسئله، باره، جستار، سخن مایه، درونمایه، برون فرستی، صدور، توزیع، نشر، انتشار، پخش، روانش، فرستش، پراکنش، پخشش، (آنچه که در هر وهله منتشر شود) چاپ، سری، (پزشکی - بیرونریزی یا آمدن خون یا چرک و غیره، بریدگی یا شکاف برای خارج سازی چرک و غیره) ریزش، خون ریزش، (جای) نیشتر، بیرون آمدن (یا ریختن یا تراویدن و غیره)، جریان یافتن، درآمدن، زاده شدن، (از نژاد یا خانواده و غیره ی بخصوصی) تبار داشتن، (حقوق) اولاد، بازماندگان، (با: from) منتج شدن از، پیامد (چیزی) بودن، ناشی شدن، منشا گرفتن، بن گرفتن از، (معمولا با: in) به نتیجه رسیدن، سرزدن، چاپ کردن یا شدن، منتشر کردن یا شدن، نشر کردن یا شدن، پراکندن، پخشیدن، توزیع کردن، (جیره و سهمیه و غیره) دادن، بیرون دادن، نوع، نتیجه بحک

معنی : نژاد، اولاد، فرزند، سرانجام، پی امد، بر امد، نسخه، عمل، کردار، موضوع، شماره، نشریه، نتیجه بحی، رواج دادن، انتشار دادن، صادر شدن، فرستا دن، خارج شدن، بیرون آمدن، صادر کردن معانی دیگر : برون ریزی، در روی، خروج، برون رفت، برونش، راه خروج، خروجی، دهانه، مخرج، برونگاه، برونجای، نتیجه، عاقبت، پایان

واژه های حرف "i" - انگلیسی به انگلیسی