انگلیسی به انگلیسی

sagger

sagger anti tank missile

sagginess

sagging

<hr> شکم داده، فروهشته، افت کرده، کیس کرده، شل و ول

شکم داده، فروهشته، افت کرده، کیس کرده، شل و ول

saggy

saghalien

sagie

sagit

sagitta

<hr> معنی : سهمی، شبیه سهم یا تیر و کمان، وابسته به درز سهمی جمجمه <hr> معانی دیگر : وابسته به یا همانند پیکان یا سرتیر، پیکان مانند، تیرسان، پیکانی، خدنگ مانند، خدنگی

معنی : سهمی، شبیه سهم یا تیر و کمان، وابسته به درز سهمی جمجمه معانی دیگر : وابسته به یا همانند پیکان یا سرتیر، پیکان مانند، تیرسان، پیکانی، خدنگ مانند، خدنگی

sagittal

sagittally

sagittarian

<hr> معنی : صورت فلکی قوس <hr> معانی دیگر : (نجوم) استارگان (مجمع الکواکب) کماندار، (ستاره خوانی) برج قوس (نهمین برج منطقه البروج)، کماندار، تیرانداز، نج صورت فلکی قوس

معنی : صورت فلکی قوس معانی دیگر : (نجوم) استارگان (مجمع الکواکب) کماندار، (ستاره خوانی) برج قوس (نهمین برج منطقه البروج)، کماندار، تیرانداز، نج صورت فلکی قوس

sagittarius

<hr> معنی : سهمی، شبیه تیر <hr> معانی دیگر : (به ویژه برگ) پیکانی، پیکاندیس، سرپیکان وار، سهمی <hr> sagittate(d) پیکانی، مانند سر تیر

معنی : سهمی، شبیه تیر معانی دیگر : (به ویژه برگ) پیکانی، پیکاندیس، سرپیکان وار، سهمی sagittate(d) پیکانی، مانند سر تیر

sagittate

<hr> معنی : درخت نخل ساگو، پنیر خرما <hr> معانی دیگر : (گیاه شناسی) نخل ساگو (metroxylon sagu - بومی مالایا - از آن نشاسته می گیرند)، شیرینی که با نشاسته ساگو تهیه شود

معنی : درخت نخل ساگو، پنیر خرما معانی دیگر : (گیاه شناسی) نخل ساگو (metroxylon sagu - بومی مالایا - از آن نشاسته می گیرند)، شیرینی که با نشاسته ساگو تهیه شود

sago

sago palm

<hr> (گیاه شناسی) ساگوارو (کاکتوس بسیار بزرگ carnegiea gigantea - بومی شمال مکزیک و غرب ایالات متحده - sahuaro هم می نویسند)

(گیاه شناسی) ساگوارو (کاکتوس بسیار بزرگ carnegiea gigantea - بومی شمال مکزیک و غرب ایالات متحده - sahuaro هم می نویسند)

saguaro

<hr> (عربی) صحرای بزرگ آفریقا ( 9100000 کیلومتر مربع)

(عربی) صحرای بزرگ آفریقا ( 9100000 کیلومتر مربع)

sahara

sahara desert

saharan

saharan arab democratic republic

<hr> (عربی) بخشی از آفریقا که در جنوب صحرای کبیر قرار دارد

(عربی) بخشی از آفریقا که در جنوب صحرای کبیر قرار دارد

sahel

sahelian

<hr> معنی : آقا <hr> معانی دیگر : (عربی) صاحب، (در هند هنگام تسلط انگلیس ها) ارباب، اروپایی، درهند اقا درخطاب به خارجی ها

معنی : آقا معانی دیگر : (عربی) صاحب، (در هند هنگام تسلط انگلیس ها) ارباب، اروپایی، درهند اقا درخطاب به خارجی ها

sahib

saibashi

<hr> معنی : مذکور، بیان شده، گفته شده <hr> معانی دیگر : گذشته و اسم مفعول فعل: say، ماضی واسم مفعول فعل say

معنی : مذکور، بیان شده، گفته شده معانی دیگر : گذشته و اسم مفعول فعل: say، ماضی واسم مفعول فعل say

said

said kaddish

said kaddish after

said no to him

said nothing

said something he shouldn't

said the last word

said to himself

said yes

saida

<hr> (جانور شناسی) سیگا (غزال ریزه اندام saiga tatarica - بومی روسیه)

(جانور شناسی) سیگا (غزال ریزه اندام saiga tatarica - بومی روسیه)

saiga

<hr> شهر سایگون (در ویتنام - نام امروزی ho chi minh city)

شهر سایگون (در ویتنام - نام امروزی ho chi minh city)

saigon

saikyo miso

<hr> معنی : بال، بادبان، شراع کشتی بادی، با ناز و عشوه حرکت کردن <hr> معانی دیگر : (کشتی) حرکت به کمک بادبان، مسافرت دریایی، گردش دریایی، ناو، (کشتی - با بادبان یا با موتور) حرکت کردن، کشتیرانی کردن، قایقرانی کردن، در هوا حرکت کردن، با باد به حرکت درآمدن، (با وقار و نرمش) حرکت کردن، (عامیانه - با: in یا into - با مشت یا حرف) حمله کردن، (آسیاب بادی) پره، (عامیانه) تند حرکت کردن، (عامیانه) با حرارت و اشتیاق آغاز کردن، سخت دست به کار شدن، هر وسیله ای که با بادبحرکت دراید، باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن

معنی : بال، بادبان، شراع کشتی بادی، با ناز و عشوه حرکت کردن معانی دیگر : (کشتی) حرکت به کمک بادبان، مسافرت دریایی، گردش دریایی، ناو، (کشتی - با بادبان یا با موتور) حرکت کردن، کشتیرانی کردن، قایقرانی کردن، در هوا حرکت کردن، با باد به حرکت درآمدن، (با وقار و نرمش) حرکت کردن، (عامیانه - با: in یا into 

sail

<hr> 1- خلاف جهت باد کشتی رانی کردن 2- با مشکلات روبرو بودن، به مخالف برخوردن (near to the wind sail هم می گویند)

1- خلاف جهت باد کشتی رانی کردن 2- با مشکلات روبرو بودن، به مخالف برخوردن (near to the wind sail هم می گویند)

sail against the wind

<hr> 1- (کشتی) در جهت باد حرکت کردن 2- صرفه جویی کردن

1- (کشتی) در جهت باد حرکت کردن 2- صرفه جویی کردن

sail close to the wind

sail in

sail in full

sail into

sail past

sail round the world

<hr> 1- (کشتی) زیر پرچم دروغین (که حق استفاده از آنرا ندارد) حرکت کردن 2- تظاهر کردن، دغلکاری کردن، وانمود کردن، هویت جعلی به کار بردن

1- (کشتی) زیر پرچم دروغین (که حق استفاده از آنرا ندارد) حرکت کردن 2- تظاهر کردن، دغلکاری کردن، وانمود کردن، هویت جعلی به کار بردن

واژه های حرف "s" - انگلیسی به انگلیسی