اتاقهای تودرتو

اتاقهای هم جوار

<hr> مترادف اتاقک : کابین، کلبه

مترادف اتاقک : کابین، کلبه

اتاقک

اتاقک آزمایش

اتاقک افشانش

اتاقک اَبر

اتاقک بازآوایش

اتاقک تاریک

اتاقک جرقه

اتاقک جرقۀ صوتی

اتاقک حباب

اتاقک خلبان

اتاقک رسوب

اتاقک روبه داخل

اتاقک روبه دریا

اتاقک روشن

اتاقک شکافت

اتاقک قرار

اتاقک لوکوموتیو

اتاقک مغزه

اتاقک هوای پرفشار

اتاقک پسین

اتاقک پیشین

اتاقک یونش

اتالا

اتالیق

اتام

اتاماژر

اتان

اتان الضحل

اتاوا

اتاوه

اتب

اتبا

<hr> مترادف اتباع : پیروان، وابستگان، تابعین، شهروند <hr> متضاد اتباع : بیگانگان <hr> برابر پارسی : پیروان، شهروندان، فرمانبران | ( اِتباع ) پَس رَوی کردن

مترادف اتباع : پیروان، وابستگان، تابعین، شهروند متضاد اتباع : بیگانگان برابر پارسی : پیروان، شهروندان، فرمانبران | ( اِتباع ) پَس رَوی کردن

اتباع

اتبع

اتبین

اتجاه

<hr> مترادف اتحاد : ائتلاف، اتصال، اتفاق، پیوستگی، پیوند، توافق، وحدت، همبستگی، هم دستی، همدلی، همراهی، یکدلی، یگانگی <hr> متضاد اتحاد : اختلاف <hr> برابر پارسی : ( اتّحاد ) ساختگی | همبستگی، هماهنگی، یک پارچگی، یگانگی

مترادف اتحاد : ائتلاف، اتصال، اتفاق، پیوستگی، پیوند، توافق، وحدت، همبستگی، هم دستی، همدلی، همراهی، یکدلی، یگانگی متضاد اتحاد : اختلاف برابر پارسی : ( اتّحاد ) ساختگی | همبستگی، هماهنگی، یک پارچگی، یگانگی

واژه های حرف "ا" - فرهنگ فارسی