صفحه اصلی
فرهنگ فارسی
واژه های حرف "ج" - فرهنگ فارسی
جبهۀ درون حارّه ای
جبهۀ ساحلی
جبهۀ سرد
جبهۀ سرد چپ راه
جبهۀ موج
جبهۀ نسیم دریا
جبهۀ نقطۀ شبنم
جبهۀ هم رسی
جبهۀ هم رسی خنثی
جبهۀ هم رسی سرد
جبهۀ هم رسی کوهساری
جبهۀ هم رسی کوژ
جبهۀ هم رسی گرم
جبهۀ هم رسیده
جبهۀ هم رسیدۀ سرد
جبهۀ هم رسیدۀ گرم
جبهۀ هوازدگی
جبهۀ پخشیده
جبهۀ گرم
جبهۀ یخ
جبوس
جبون
جبی
جبی ند
جبیر
جبیر القصاب
جبیره
جبیز
جبیس
جبین
جبین افروختن
جبین افشاندن
جبین بوسیدن
جبین زار
جبین مالیدن
جبین نهادن
جبین وار
جبین گرفتن
جبین گرفته
جبینان
جت
جت افریقایی
جت برون شارشی
جت برون شارشی درّه
جت ترازپایین
جت خروجی
جت خروجی درّه
جت سدی
بیشتر