صفحه اصلی
فرهنگ فارسی
واژه های حرف "ج" - فرهنگ فارسی
جداشدگی
جدال
جدال کردن
جدان
جدانشینی
جدانوکر
جدانژادی
جدانک
جداول
جداپیوسته
جداچاپ
جداگانه
جداگلبرگ
جدایش انجمادی
جدایش بار توفان تندری
جدایش راداری
جدایش زمینوار
جدایش لایه مرزی
جدایش ماگمایی
جدایش مغناطیسی
جدایش گزینشی
جدایی
جدایی آستری
جدایی افتادن
جدایی افشار
جدایی افکندن
جدایی تسمه
جدایی دیواره
جدایی زاویه ای
جدایی طوقه ای
جدایی طوقه پوش
جدایی طولی
جدایی عرضی
جدایی عمودی
جدایی فکندن
جدایی قانونی
جدایی لایه ها
جدایی لایه های شانه
جدایی پذیر
جدایی کردن
جدایی گسترده
جدب
جدت
جدث
جدجد
جدح
جدد
جدر
بیشتر