شبدرترشک

شبدرترشک سانان

شبدرترشکیان

شبدری

شبدیز

شبذر

<hr> مترادف شبر : وجب، وژه

شبر

شبرغان

شبرق

شبرقه

شبرم

<hr> مترادف شبرنگ : تیره، سیاه فام، کبود <hr> متضاد شبرنگ : سفیدرنگ

مترادف شبرنگ : تیره، سیاه فام، کبود متضاد شبرنگ : سفیدرنگ

شبرنگ

شبره

<hr> مترادف شبرو : حرامی، دزد، سارق، شب پوی، شبگرد، طرار، عیار

مترادف شبرو : حرامی، دزد، سارق، شب پوی، شبگرد، طرار، عیار

شبرو

شبروی

شبست

<hr> مترادف شبستان : خوابگاه، حرم، حرمسرا

مترادف شبستان : خوابگاه، حرم، حرمسرا

شبستان

شبستان فروز

شبستانی

شبستر

شبستری

شبشبه

شبص

شبط

شبع

شبع القوم

شبعه

شبغاز

شبغازه

<hr> مترادف شبق : حشری، شهوت پرست، شهوتی، شبه

مترادف شبق : حشری، شهوت پرست، شهوتی، شبه

شبق

شبقه

شبل

شبلان

شبلی

شبلیه

شبم

<hr> مترادف شبنم : بشک، جلید، ژاله، طل

مترادف شبنم : بشک، جلید، ژاله، طل

شبنم

شبنم سنج

شبنم سپید

شبنم کاستی

شبنم گیر

شبنم یاخته

شبنما ی

شبنمی

شبنمیان

<hr> مترادف شبه : سان، شبق، مانند، مثل، نظیر، وار، همانند <hr> متضاد شبه : ضد <hr> برابر پارسی : مانند، همسان

مترادف شبه : سان، شبق، مانند، مثل، نظیر، وار، همانند متضاد شبه : ضد برابر پارسی : مانند، همسان

واژه های حرف "ش" - فرهنگ فارسی