دیکشنری تخصصی

<hr> معنی : آداپتور، سازوارگر، وفقدهنده، جرح و تعدیل کننده <hr> معانی دیگر : سازوارگر، وفق دهنده، جرح و تعدیل کننده

معنی : آداپتور، سازوارگر، وفقدهنده، جرح و تعدیل کننده معانی دیگر : سازوارگر، وفق دهنده، جرح و تعدیل کننده

adapter

adapter adaptor stem extension

adapter boards

adapter flange

<hr> رجوع شود به: adaptation، سازواری، انطباق، توافق، سازش، مناسب، تطبیق، اقتباس

رجوع شود به: adaptation، سازواری، انطباق، توافق، سازش، مناسب، تطبیق، اقتباس

adaption

<hr> معنی : انطباقی، وفقی، قابل تطبیق، توافقی، سازوار پذیر، دارای قوهء تطابق <hr> معانی دیگر : قادر به سازگاری با محیط، تطابق پذیر، موافق، جور، سازگار، دارای قوه ی توافق

معنی : انطباقی، وفقی، قابل تطبیق، توافقی، سازوار پذیر، دارای قوهء تطابق معانی دیگر : قادر به سازگاری با محیط، تطابق پذیر، موافق، جور، سازگار، دارای قوه ی توافق

adaptive

adaptive algorithm

adaptive array self phased array

adaptive control

adaptive control system

adaptive differential pulse code modulationadpcm

adaptive enzyme

adaptive equalizer

adaptive filter

adaptive filter adaptive waveform recogition

adaptive maintenance

adaptive method

adaptive quantizer

adaptive radar

adaptive radiation

adaptive sampling

adaptive sequential procedure

adaptive system

adaptive technology

<hr> معنی : سازوارگر، وفقدهنده، جرح و تعدیل کننده <hr> معانی دیگر : سازوارگر، وفق دهنده، جرح و تعدیل کننده

معنی : سازوارگر، وفقدهنده، جرح و تعدیل کننده معانی دیگر : سازوارگر، وفق دهنده، جرح و تعدیل کننده

adaptor

adaptor sleeve

<hr> (گیاه شناسی) محوری، رو به ساقه، ورین آسه ای، برآسه ای، محوری، متمایل بطرف محور

(گیاه شناسی) محوری، رو به ساقه، ورین آسه ای، برآسه ای، محوری، متمایل بطرف محور

adaxial

<hr> کامپیوتر : apple desktop bus

<hr> مخفف:، آجودان مخصوص، مخفف: آجودان مخصوص مخفف: کمک به کودکان بیبضاعت

مخفف:، آجودان مخصوص، مخفف: آجودان مخصوص مخفف: کمک به کودکان بیبضاعت

<hr> protocol advanced data communication control کامپیوتر : پروتکل پیشرفته کنترل ارتباطات داده

protocol advanced data communication control کامپیوتر : پروتکل پیشرفته کنترل ارتباطات داده

adccp

adcock antenna

adcock direction finder

adcock radio range

<hr> معنی : ضمیمه کردن، افزودن، اضافه کردن، جمع کردن، زیاد کردن، باهم پیوستن، باخود ترکیب کردن، جمع زدن <hr> معانی دیگر : جمع کردن یا شدن، اضافه کردن یا شدن، زیاد کردن یا شدن، علاوه کردن یا شدن، بیشتر کردن، منظم کردن، گفتن، به گفته ی خود افزودن، (حساب) جمع کردن، مخفف: (دارو سازی) اضافه شود، بیافزایید، باخود ترکیب کردن مواد شیمیایی

معنی : ضمیمه کردن، افزودن، اضافه کردن، جمع کردن، زیاد کردن، باهم پیوستن، باخود ترکیب کردن، جمع زدن معانی دیگر : جمع کردن یا شدن، اضافه کردن یا شدن، زیاد کردن یا شدن، علاوه کردن یا شدن، بیشتر کردن، منظم کردن، گفتن، به گفته ی خود افزودن، (حساب) جمع کردن، مخفف: (دارو سازی) اضافه شود، بیافزایید، باخود ت

add a vision

add based histogram

<hr> به حساب آوردن، افزودن بر

به حساب آوردن، افزودن بر

add in

add in program

add noise

<hr> ضمیمه کردن، جزو چیز دیگر کردن، (امریکا) کالا یا چیز اضافی که در هنگام خرید برای تشویق به خریدار داده می شود

ضمیمه کردن، جزو چیز دیگر کردن، (امریکا) کالا یا چیز اضافی که در هنگام خرید برای تشویق به خریدار داده می شود

add on

add time

<hr> 1- سرجمع کردن، به هم افزودن 2- درست درآمدن

1- سرجمع کردن، به هم افزودن 2- درست درآمدن

add up

addative

addbasing

<hr> معنی : مضاف <hr> معانی دیگر : افزوده، اضافه شده

معنی : مضاف معانی دیگر : افزوده، اضافه شده

added

added scene

<hr> معنی : عدد مضاعف، عددافزوده شده <hr> معانی دیگر : (ریاضی) عدد مضاعف، افزوده

معنی : عدد مضاعف، عددافزوده شده معانی دیگر : (ریاضی) عدد مضاعف، افزوده

addend

<hr> معنی : افزایش، ضمیمه، ذیل، الحاق <hr> معانی دیگر : چیز افزوده شده، (جمع) ملحقات، مطالب اضافی آخر کتاب، پی نوشت

معنی : افزایش، ضمیمه، ذیل، الحاق معانی دیگر : چیز افزوده شده، (جمع) ملحقات، مطالب اضافی آخر کتاب، پی نوشت

واژه های حرف "a" - دیکشنری تخصصی