دیکشنری تخصصی

alkyne

alkyne alkine

alkynes

<hr> معنی : همه، تمام، همه چیز، هر گونه، بسیار، کلیه، جمیع، همگی، تماما، داروندار، یکسره <hr> معانی دیگر : کلیه ی، قاطبه، سر بسر، کاملا، سرتاسر، به کلی، حد اکثر، همه نوع، (گویش محلی) تمام شده، مصرف شده، هریک، تک تک، هرکدام (بیشتر در مورد امتیاز)، پیشوند:، منحصرا [all-american]، دگر ـ [all-purpose]، (زمان) همه ـ، سرتاسر ـ [all-night]، pref : بمعنی غیر و دیگر

معنی : همه، تمام، همه چیز، هر گونه، بسیار، کلیه، جمیع، همگی، تماما، داروندار، یکسره معانی دیگر : کلیه ی، قاطبه، سر بسر، کاملا، سرتاسر، به کلی، حد اکثر، همه نوع، (گویش محلی) تمام شده، مصرف شده، هریک، تک تک، هرکدام (بیشتر در مورد امتیاز)، پیشوند:، منحصرا [all-american]، دگر ـ [all-purpose]، (زمان) همه

<hr> کاملا، جامع، سرتاسری

all around

all bottom

all channel tuning

all crash point

all financial resources

all hydraulic steering

all in

all inclusive concept

all integer programming

all or none compliance

all or none law

all or nothing assignment

all pass

all pass network

all points addressable graphics

<hr> همه کاره،دارای کاربردهای گوناگون،پرکاربرد،چندمنظوره،عمومی،همه منظوره،چندکاره

همه کاره،دارای کاربردهای گوناگون،پرکاربرد،چندمنظوره،عمومی،همه منظوره،چندکاره

all purpose

all purpose filter

all purpose lubricant

all purpose road

all purpose soap

all resources concept

all risks insurance

all risks policy

all round pressure

all top

all umbilic surface

all wave antenna

all wave recelver

all weather landing system

all weather oil

all weather road

all wool

allabogdanite

allactite

<hr> شهر الله آباد (در شمال هند)

شهر الله آباد (در شمال هند)

allahabad

allalinite

allanite

allanite or orthite or orthite

allargentum

allegans contraria non est audiendus

<hr> معنی : اقامه کردن، دلیل اوردن، اراهی دادن <hr> معانی دیگر : (معمولا بدون مدرک و اثبات) اظهار کردن، (حقوق) ادعا کردن، مدعی شدن، تاکید کردن، ارائه دادن

معنی : اقامه کردن، دلیل اوردن، اراهی دادن معانی دیگر : (معمولا بدون مدرک و اثبات) اظهار کردن، (حقوق) ادعا کردن، مدعی شدن، تاکید کردن، ارائه دادن

allege

alleghanyite

alleghenian

<hr> معنی : تبعیت، وفاداری، بیعت، تابعیت، سرسپردگی <hr> معانی دیگر : پیروی، عهد

معنی : تبعیت، وفاداری، بیعت، تابعیت، سرسپردگی معانی دیگر : پیروی، عهد

allegiance

واژه های حرف "a" - دیکشنری تخصصی