دیکشنری تخصصی

<hr> کسالت در اثر ارتفاع زیاد مثل خون دماه و تهوع

کسالت در اثر ارتفاع زیاد مثل خون دماه و تهوع

altitude sickness

altitude theorem

altitude valve

<hr> معنی : ارتفاعی، وابسته به اوج <hr> معانی دیگر : وابسته به اوج، ارتفاعی

معنی : ارتفاعی، وابسته به اوج معانی دیگر : وابسته به اوج، ارتفاعی

altitudinal

<hr> (هواشناسی) ابر پشته ای فراز، کومه ای فراز، فراز کومه ای

(هواشناسی) ابر پشته ای فراز، کومه ای فراز، فراز کومه ای

altocumulus

altocumulus castellatus

<hr> معنی : مجموع، همگی، تماما، کاملا، روی هم رفته، با هم، اجماعا، از همه جهت، یکسره <hr> معانی دیگر : کلا، سر به سر، اصلا، جمعا، رویهم، در جمع، در مجموع، منصفا

معنی : مجموع، همگی، تماما، کاملا، روی هم رفته، با هم، اجماعا، از همه جهت، یکسره معانی دیگر : کلا، سر به سر، اصلا، جمعا، رویهم، در جمع، در مجموع، منصفا

altogether

<hr> (هواشناسی) ابر استراتوس فراز، فرازپوشن

(هواشناسی) ابر استراتوس فراز، فرازپوشن

altostratus

<hr> معنی : نوع دوستی، بشر دوستی، غیرپرستی، نوع پرستی <hr> معانی دیگر : همنوع گرایی، از خود گذشتگی، دگردوستی (در برابر: خوددوستی egoism)، ایثارگری

معنی : نوع دوستی، بشر دوستی، غیرپرستی، نوع پرستی معانی دیگر : همنوع گرایی، از خود گذشتگی، دگردوستی (در برابر: خوددوستی egoism)، ایثارگری

altruism

<hr> (مخفف) واحد عملیات منطقی در مایکروپروسسور

(مخفف) واحد عملیات منطقی در مایکروپروسسور

<hr> معنی : زاج سفید، زاج <hr> معانی دیگر : (شیمی) زاک، آلوم، زاغ، (امریکا ـ عامیانه) فارغ التحصیل، آموخته، دانش آموخته، زاه

معنی : زاج سفید، زاج معانی دیگر : (شیمی) زاک، آلوم، زاغ، (امریکا ـ عامیانه) فارغ التحصیل، آموخته، دانش آموخته، زاه

alum

alum ammoniac

alum coal

alum or double sulfate or double sulfate

alum rock

alum schist

alum shale

alum slate

alum stone

<hr> (شیمی) گل پاک، آلومینا (اکسید آلومینیم: al2o3)، گل پاک

(شیمی) گل پاک، آلومینا (اکسید آلومینیم: al2o3)، گل پاک

alumina

alumina aluminum oxide

alumina cement

<hr> (شیمی) آلومینات (هیدروکسید آلومینیم)

(شیمی) آلومینات (هیدروکسید آلومینیم)

aluminate

aluminite or websterite or websterite

<hr> معنی : فلز الومینیوم، الومینیوم بنام اختصاری، مربوط به الومینیوم <hr> معانی دیگر : آلومینیم (در امریکا و کانادا aluminum می نویسند)، aluminum : فلز الومینیوم، الومینیوم بنام اختصاری al

معنی : فلز الومینیوم، الومینیوم بنام اختصاری، مربوط به الومینیوم معانی دیگر : آلومینیم (در امریکا و کانادا aluminum می نویسند)، aluminum : فلز الومینیوم، الومینیوم بنام اختصاری al

aluminium

aluminium acetate

aluminium foil

aluminium joint

aluminium sulphate

aluminization

aluminize screen metal backd screen metallized screen mirror backed screen

alumino or magnesiohulsite

alumino silicic acid

aluminobarroisite

aluminoceladonite or leucophyllite or leucophyllite

aluminocopiapite

aluminoferrobarroisite

aluminoferrotschermakite

aluminomagnesiotaramite

aluminosilicate

<hr> معنی : دارای زاج <hr> معانی دیگر : وابسته به آلومینیم یا آلومینا یا زاج، دارای آلومینیم یا زاج یا آلومینا، مربوط به الومینیوم

معنی : دارای زاج معانی دیگر : وابسته به آلومینیم یا آلومینا یا زاج، دارای آلومینیم یا زاج یا آلومینا، مربوط به الومینیوم

aluminous

aluminous cement

<hr> معنی : فلز الومینیوم، الومینیوم بنام اختصاری، مربوط به الومینیوم <hr> معانی دیگر : آلومینیم (عنصر فلزی - نشان: al، شماره ی اتمی: 13، چگالی: 2/698، نقطه ی گداز: 660/2c، نقطه ی جوش: 2494c، وزن اتمی: 26/8915)، aluminium : فلز الومینیوم، الومینیوم بنام اختصاری al

معنی : فلز الومینیوم، الومینیوم بنام اختصاری، مربوط به الومینیوم معانی دیگر : آلومینیم (عنصر فلزی - نشان: al، شماره ی اتمی: 13، چگالی: 2/698، نقطه ی گداز: 660/2c، نقطه ی جوش: 2494c، وزن اتمی: 26/8915)، aluminium : فلز الومینیوم، الومینیوم بنام اختصاری al

واژه های حرف "a" - دیکشنری تخصصی