دیکشنری تخصصی

archimedes spiral

<hr> قوس ساز، بخش منحنی یا قوس مانند هر چیز، نیم دایره وار، مانند تاق ضربی

قوس ساز، بخش منحنی یا قوس مانند هر چیز، نیم دایره وار، مانند تاق ضربی

arching

arching codition

archipelagic apron

<hr> معنی : مجمعالجزایر <hr> معانی دیگر : دریای پر جزیره، آبخست دریا، آبخستگان، آبخست گروه، (جغرافی)

معنی : مجمعالجزایر معانی دیگر : دریای پر جزیره، آبخست دریا، آبخستگان، آبخست گروه، (جغرافی)

archipelago

architectual model

<hr> معنی : معماری، وابسته به معماری <hr> معانی دیگر : وابسته به معماری (مهرازی)، ساختمانی، دارای ویژگی های معماری، مهرازواره

معنی : معماری، وابسته به معماری معانی دیگر : وابسته به معماری (مهرازی)، ساختمانی، دارای ویژگی های معماری، مهرازواره

architectural

architectural concrete

<hr> معنی : فن معماری، معماری، سبک معماری، مهرازی <hr> معانی دیگر : مهندسی ساختمان، بنیادگری، طرح ساختمان، ساختار، ساختمان یا ساختمان ها، بنا، عمارت

معنی : فن معماری، معماری، سبک معماری، مهرازی معانی دیگر : مهندسی ساختمان، بنیادگری، طرح ساختمان، ساختار، ساختمان یا ساختمان ها، بنا، عمارت

architecture

<hr> معنی : مربوط به بایگانی، بایگانی شدنی <hr> معانی دیگر : وابسته به بایگانی (آرشیو)، بایگانی کردن

معنی : مربوط به بایگانی، بایگانی شدنی معانی دیگر : وابسته به بایگانی (آرشیو)، بایگانی کردن

archival

archival backup

archival storage

<hr> معنی : بایگانی، ضبط اسناد و اوراق بایگانی <hr> معانی دیگر : (اوراق و پرونده های) بایگانی شده، بایگانی کردن، (معمولا جمع) بایگانی، اتاق (یا اداره ی) بایگانی، مرکز اسناد و پرونده ها، آرشیو

معنی : بایگانی، ضبط اسناد و اوراق بایگانی معانی دیگر : (اوراق و پرونده های) بایگانی شده، بایگانی کردن، (معمولا جمع) بایگانی، اتاق (یا اداره ی) بایگانی، مرکز اسناد و پرونده ها، آرشیو

archive atribute

archive bit

archive file

archive site

archiving

arcinfo or arcgis or arcgis

<hr> علوم مهندسى : جرقه زدن

arcing

arcnet

arcose or arkose or arkose

arctan

arcthrough

<hr> معنی : سرد، شمالی <hr> معانی دیگر : وابسته به قطب شمال و بخش های اطراف آن، شمالگان، شمالگانی، قطبی، بسیار سرد، منجمد، یخزده، وابسته بقطب شمال

معنی : سرد، شمالی معانی دیگر : وابسته به قطب شمال و بخش های اطراف آن، شمالگان، شمالگانی، قطبی، بسیار سرد، منجمد، یخزده، وابسته بقطب شمال

arctic

arctic air

<hr> دایره ی (مدار) قطب شمال، مدار شمالگان (با خط استوا موازی و در 66 درجه و 34 دقیقه شمال آن است) (با a و c کوچک هم می نویسند)، مدار قطب شمال

دایره ی (مدار) قطب شمال، مدار شمالگان (با خط استوا موازی و در 66 درجه و 34 دقیقه شمال آن است) (با a و c کوچک هم می نویسند)، مدار قطب شمال

arctic circle

arctic desert

arctic haze

arctic pack

arctic regions or arctic region or arctic region

arctic smoke

arctic suite

arctite

<hr> معنی : کمانی، قوسی <hr> معانی دیگر : (تاق) ضربی

واژه های حرف "a" - دیکشنری تخصصی